سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----1338963---
بازدید امروز: ----1-----
بازدید دیروز: ----35-----
اعتماد به نفس و عزت نفس ؛ موفقیت ؛ کمرویی - موسسه آسیب های اجتماعی ستایشگران زاهدان
 
 
  • درباره من
    اعتماد به نفس و عزت نفس ؛ موفقیت ؛ کمرویی - موسسه آسیب های اجتماعی ستایشگران زاهدان
    عظیم جان ابادی
    وبلاگ موسسه آسیب های اجتماعی ستایشگران به شماره ثبت 174 واقع در زاهدان با اهداف کاهش آسیب و مواد مخدر ایدز که از جمله کارهای موفق این موسسه افتتاح اولین مرکزDIC(مرگز کذری معتادین )جنوب شرق کشور تحت حمایت معاونت امور فرهنگی و پیشگیری بهزیستی س و ب ادرس مرکز زاهدان خیابان هیرمند شمالی بین هیرمند 47و49که این مرکز توانسته با تحت پوشش قراردادن بیش از 400معتاد گذری در یه سال گذشته در یکی از محله ای محروم شهر زاهدان امارخوب و قابل توجهی از خود به جای گذارد.ضمنا تمام سوالات شما رادر مورد ایدز-اعتیاد-آسیب های اجتماعی- مهارت های زندگی-ترک اعتیاد- جوابگو می باشد. تلفن های تماس:05414508964-09395438549وهمچنین در زمینه ترک اعتیاد و خدمات مشاوره ایی و حمایتی ویژه معتادین در شهر زاهدان به صورت رایگان همکاری مینماید
  • لوگوی وبلاگ
    اعتماد به نفس و عزت نفس ؛ موفقیت ؛ کمرویی - موسسه آسیب های اجتماعی ستایشگران زاهدان

  • پیوندهای روزانه
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
    انواع مواد مخدر
    ایدز
    ترک اعتیاد
    همایش و کارگاه اموزشی موسسه ستایشگران
    بهداشت و سلامت
    دهان و دندان
    سلامت چشم ها
    کودکان
    داروها
    زنان و بارداری
    بیماری های کلیه
    بیماران دیابتی
    سرطان ها
    خون
    خواب و استراحت
    مراقبت از پا و کمر
    بزرگان علم پزشکی
    گوش حلق بینی - مو
    شناخت بیماری ها
    محیط زیست
    مضرات سیگار
    حجامت
    بیماری قلبی
    صرع
    سلامت روح و روان > آرامش ؛ عصبانیت
    سلامت روح و روان > معلولیت
    اعتماد به نفس و عزت نفس ؛ موفقیت ؛ کمرویی
    فقر بیکاری
    خودکشی
    دختران فراری و فحشا
    طلاق
    آسیب های اجتماعی مراکز غیر دولتی
    سلامت روح و روان > افسردگی ؛ بیماری های روانی
    مهر 1387
  • لینک دوستان من
    وبلاگ تخصصی حضرت معصومه «کریمه اهل بیت »
    عرشیان خاک نشین «شهید مرتضی بصیری»
    کریم اهل بیت
    تنها ترین سردار
    لینک باکس وبلاگ های مذهبی
    عاشقان وصال
    خط سبز
    وصال
    انتظار سبز
    حضرت مهدی عج
    هَل مِن ناصر یَنصُرنی
    خورشید خیبر
    نگاهی نو به فردا
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره و مقاله)
    مشکی رنگه عشقه
    ای تشنه لب
    پوست کلف
    عــــشقـــــولـــــک
    اتحادیه دانش آموزی سیستان و بلوچستان
    انجمن طنین تفتان(ملی،مردمی،مستقل)
    .•¤ خانه آرزو ¤•.
    شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
    دست خط ...
    فرشتگان رنجور
    ماورای سکوت
    بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.
    دم مسیحائی
    احساس با تو بودن
    گل یخ
    خلوت من
    دل نوشته های یک دختر شهید
    پشت جبهه
    شب مهتابی
    مه نو سفر
    وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
    او برای دم هر ثانیه ام رحمتی بود عظیم!
    نان ، عشق ، موتور هزار
    پلاک هشت
    کجایند مردان بی ادعا؟
    به برادرم مسیح
    کجایید ای شهیدان خدایی
    .:: رویش عشق::.
    در فراق وطنم
    امید آخر
    یک قدم تا پشت خاکریز
    قدرت شیطان
    آقاشیر
    بررسی عوارض استمناء و راه های ترک آن
    دل نوشته های کودک خیابانی
    تام ( تفکر - ایمان - محبت )
    سجاده ای پر از یاس
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    پرسه زن بیتوته های خیال
    فتوبلاگ
    آسیبهای اجتماعی
    آنالیز ریاضی قرآن
    مذهب عشق
    عاشق آسمونی
    .: شهر عشق :.
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • وضعیت من در یاهو
  • پایه ریزی عزت نفس خود ( درمان کمرویی)
    نویسنده: عظیم جان ابادی پنج شنبه 87/2/26 ساعت 8:51 صبح

    پایه ریزی عزت نفس خود ( درمان کمرویی)

    طرز تفکر ما درباره خودمان تأثیرات شگرفی برتمام جوانب زندگی ما دارد. افرادی که برای خویشتن ارزش مثبتی قائلند، عموما" به عنوان نشانه های خارجی رضایت درونی حالت توازنی رانشان می دهند و احساس امنیت و آرامش خاطر را منتشر می سازند. چنین افرادی به تقویت کننده های اجتماعی و ستایش های دیگران وابستگی ندارند زیرا آموخته اند چگونه بهترین دوست خود و بزرگترین مشوق خویشتن باشند. آنان شرکت کنندگان ، مبتکران وچاره سازانی هستند که موجب به حرکت درآمدن ماشین اجتماع  می شوند.

    افرادی که از عزت نفس بالا بهره می جویند، هیچ گاه در زندگی در زیر فشار انتقاد خرد نمی شوند یا به واسطه طرد شدن ، احساس نابودی نمی کنند.آنان ازشما به خاطر " راهنمایی سازنده تان" تشکر می کنند. زمانی  که با پاسخ " نه " مواجه می شوند، هیچ گاه آن را به معنای طرد خودشان تلقی نمی کنند. به جای آن ، چندین احتمال را در نظر می گیرند: نیازمند انجام کار بیشتری هستند، آن رویکرد خیلی عجولانه، خیلی خام ، خیلی دقیق ، خیلی پیچیده بود؛ موقعیت و زمان بندی صحیح نبود؛ شخص مخالف مشکلی دارد که نیازمند مشاوره یا همدردی است. در هر موردی ، دلیل پاسخ "نه" در بیرون از آنان قرار دارد و نه در درون ؛ می توان آن را تجزیه و تحلیل کرد وبا تنظیم برنامه هایی نیروها را مجددا" سازماندهی کرده و با عملکرد آراسته تری مجددا" بازگشت .

    بدترین دشمن خود بودن

    فردی که ازعزت نفس پایینی برخوردار است ، انسان را به یاد فاجعه زیرورو شدن عالم می اندازد. این گونه افراد  معمولا" منفعل تر، ترغیب پذیرتر و دارای محبوبیت کمتر هستند . این افراد نسبت به انتقاد منفی به شدت حساس هستند و فکر می کنند که این انتقاد نابسندگی آنان را ثابت می کند. جای تعجب نیست که محققین دریافته اند افراد دارای عزت نفس پایین روان رنجورتر از افراد دارای عزت نفس بالا هستند.

    کمرویی و عزت نفس پایین در کنار یکدیگر قرا ر دارند. تحقیق انجام شده توسط پل پیلکونیس و محققین دیگر در برنامه کمرویی  از وجود همبستگی معنا داری میان این دو عامل پرده برداشته اند؛ زمانی که کمرویی شدید است عزت نفس پایین است وزمانی که عزت نفس بالا است، کمرویی ازصحنه حذف می شود.

    کلامی هشداردهنده

    عزت نفس عبارت است از سنجش ارزش خود برپایه قیاس خود با دیگران . اما در انجام این قیاسها، لازم است از وجود چندین مشکل بالقوه اطلاع داشته باشید.

    اول، در انتخاب الگوی خودتان برای مقایسه دقت کنید. خوب است افراد معینی را به عنوان " ایده آل " مشخص کنید، اما نه به عنوان تنها مرجع ارزیابی خودتان. بعضی افراد برای مقایسه کردن نامناسب هستند زیرا از نظر روش نگریستن یا نیروی فکر خود دارای استعدادی منحصر به فرد هستند یا دارای اندام مطلوب یا دیگر صفات موروثی . در ابتدا می توان با ایده آل ها به رقابت برخاست اما نباید چهره های مسلم موفقیت، مقام یا پیشرفت را به عنوان الگو برگزید.

    دوم، با تمرکز بر الگوهای نامناسب برای انجام مقایسه، نه فقط موجبات دلسردی خود را فراهم می سازید بلکه موجب تقویت احساس حقارت ، جاه طلبی به خاطر نفس آن و از دست دادن احساس رضایت در فرایند تغییر کردن نیز می شوید . زیرا تنها درپی دستیابی به محصول هستید.

    سوم، ممکن است شما از آن بهای مکتومی که می باید برای کسب موفقیت بپردازید، بی اطلاع باشید. ممکن است مأمور بازرسی  کالا ها دراداره شما برای همیشه امکان برقراری ارتباط نزدیک با کودکان خود را از دست بدهد زیرا نمی تواند در یک زمان هم در خانه کنار فرزندانش باشد وهم درجاده به بازرسی سفارشات اضافی بپردازد . یا آن خانم شیک پوشی که همواره سرگرم پذیرایی از میهمانان خویش است ممکن است هیچ گاه فرصت مطالعه یک کتاب یا امکان لذت بردن ازطبیعت یا چیزهای کم جاذبه تر در زندگی را نداشته باشد. بسیاری اوقات اگر شما بدانید چه بهایی باید بپردازید، شاید تمایلی به پرداخت آن نداشته باشید.

    چهارم، موفقیت ، پیشرفت، قدرت تفکر، زیبایی وبیشتر اهدافی که هواخواه فراوان دارند به استانداردهای یک دوره زمانی معین ، یک بافت و جامعه مشخص وابسته هستند. البته بهتر است به آنها به عنوان عباراتی مطلق که ما یا واجد آن هستیم یا نیستیم نگاه کنیم . زمانی که استانداردها تغییر می کنند، چنین طرز تفکری می تواند مسئله آفرین باشد. شما به سطح جدیدی از مقایسه ارتقا یافته اید، اما وقتی به آن می نگرید تغییر دردرون شما صورت پذیرفته است. این پدیده مانند حضور یک ماهی بزرگ در حوضچه ای کوچک است که به سوی اجتماع اصلی حرکت می کند.

    پنجم، باید برای خودتان مشخص کنید تا چه حدی از دیگران نسخه برداری می کنید. درصورتی که از برنامه های نوشته شده برای دیگران یا توسط آنها پیروی کنید، نمی توانید ادراک خوبی ازخودتان داشته باشید. پس از شناسایی حضور آنها می باید برای رویارویی مستقیم با آن نسخه های بیگانه تلاش کنید. باید شهامت لازم برای مقابله با آنها را پیدا کنید، تا اگر موجب افت شما می شوند ، بتوانید آنها را طرد کنید یا به گونه ای تغییر دهید تا با نیازها و ارزشهای شما انطباق حاصل کنند.

    معمولا" حتی نمی دانیم برای اولین بار آن نسخه چگونه درذهن ما جای گرفت. گاهی اوقات ارزش های فرهنگی نافذ آنها را در روح ما می نگارند -  برای مثال مردان گریه نمی کنند، زنان خشم خود را ابراز نمی دارند، پسران باید خشن و نیرومند باشند، دخترها باید دلسوز و مهربان باشند. دردوران جوانی بسیاری از نسخه های ما ، یا تمامی آنها به وضوح از روی والدین ، معلمین و دیگر نمایندگان شناخته شده نوشته می شوند. بسیاری از آ ن نسخ کاملاً خوب هستند واز این رو بهتر است آنها را به عنوان خصوصیات خود پس از رسیدن به سن بلوغ بپذیریم . در نسخه هایی که حاوی مسائل نیمه تمام و حل ناشده والدینمان می باشند، خطری درکمین نشسته است. ناکامی حاصل از یک ازدواج خالی از عشق پایه ای برای نسخه برداری دخترخانواده می شود، به این مضمون که " مردان قدرزنان را نمی دانند." ...

    باید بر جوانب مثبت تکیه کنید

    اگر فقط یک بارزندگی می کنید، پس با عزت نفسی بالا زندگی کنید! این انتخاب به شما بستگی دارد، تصمیمی نیست که درآسمانها اتخاذ گردد بلکه درمغز شما شکل می گیرد.  این نظام حسابرسی عمومی شماست که بالا یا پایین بودن عزت نفس شما را گزارش می دهد. اگر کمروهستید، احتمالا" برچسب عزت نفس پایین را به خود الصاق کرده اید. اما حتی اگر آن را بر روی سنگ گرانیت هم حک کرده باشید، می خواهیم تعویض آن برچسب را آغاز کنیم. پایین بودن باید ازمیان برود! درباره خودتان به طور مثبت بیندیشید، اهداف معنا داری که دستیابی به آنها نیازمند قدری بلند پروازی، خلاقیت و پشتکار باشد تعیین کنید . سپس یاد بگیرید که پیشرفتهای خودتان را به گونه ای صادقانه و واقع بینانه ارزیابی کنید.

    پانزده گام در راه مبدل شدن به فردی متکی به نفس تر

    1- نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید و اهداف خود را بر پایه آنها تعیین کنید.

    2- تعیین کنید به چه چیزهایی بها می دهید، به چه چیزهایی معتقدید، واقعاً دوست دارید زندگی تان چگونه باشد. به نسخه های ذخیره شده در کتابخانه ی ذهنتان رجوع کنید و براساس موقعیت روانی کنونی خود در آنها تجدید نظر کنید، دراین صورت آنها به شما نشان خواهند داد به کدام سمت می روید.

    3- به ارزیابی خود بپردازید.  با مروری بر گذشته ، خطوط پیوسته وتصمیماتی که شما را در موقعیت کنونی قرار داده اند ، پیدا کنید.کسانی را که به شما آسیب رسانده اند و زمانی که می توانسته اند، از کمک به شما خودداری کرده اند، درک کرده و ببخشید . خودتان رابه خاطر اشتباهات ، گناهان ، شکستها و گرفتاری های گذشته عفو کنید. تمام خاطرات منفی خود راپس از استخراج هر ارزش سازنده ای که می توانند به همراه داشته باشند، دفن کنید. "گذشته بد" تنها تا زمانی درذهن شما زنده است که شما به آن اجازه دهید. حکم تخلیه فوری صادر کنید. فضا رابه خاطرات مربوط به موفقیتهای هر چند ناچیز گذشته اجاره دهید.

    4-  خطا و شرمساری ، ارزش های فردی محدودی درامر شکل دهی به رفتار شما در جهت اهداف مثبت دارند. به خودتان اجازه ندهید که تسلیم آنها شوید.

    5- دلایل رفتارهای کنونی خود را در ابعاد جسمانی ، اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی و موقعیت کنونی خودتان جستجو کنید ونه درکاستیهای  شخصیتی خودتان.

    6- به خودتان یادآوری کنید که در باره ی هر اتفاقی دیدگاه های دیگری نیز وجود دارد. " واقعیت " هیچ گاه چیزی بیشتراز توافق مشترک میان افراد برای بیان یک مطلب به جای تکیه بر نقاط افتراق دیدگاه های آنان نیست. این مطلب شما را قادر می سازد تا در نتیجه گیری های خودتان ازمقاصد دیگران صبورتر باشید و درحذف آنچه ممکن است در ظاهر موجب طرد یا افت شما گردد خلاقانه تر برخورد کنید.

    7- هیچ گاه چیزبدی در باره خودتان نگویید؛ مخصوصاً هیچ گاه خصوصیات منفی غیر قابل بازگشت را به خودتان منتسب نکنید مانند " احمق "،" زشت " ، " غیر خلاق " ،  " اصلاح نشدنی " و ...

    8- اجازه ندهید دیگران به عنوان یک فرد از شما انتقاد کنند؛ اعمال مشخص شما برای ارزیابی در معرض قضاوت قرار دارند و آماده بهترشدن هستند. پسخوراندهای سازنده را در صورتی که کمک کننده باشند، بپذیرید.

    9- به خاطر داشته باشید گاهی اوقات شکست و ناامیدی توفیق اجباری هستند، به شما می گویند اهدافتان برای شما درست نبوده اند، آن تلاش ارزش آن کار را نداشت و از یک شکست بزرگتر بعدی می توان اجتناب کرد.

    10- افراد، مشاغل و موقعیت هایی را که موجب بروز احساس نابسندگی ( بی کفایتی ) درشما می گردند، تحمل نکنید. اگر نمی توانید آنها یا خودتان را به گونه ای تغییر دهید که احساس ارزشمندی بیشتری بنمایید، آنها را زیر پا بگذرید یا از کنار آنها بگذرید. زندگی کوتاهتر از آن است که وقت خود را با چیزهایی که موجب افت انسان می شوند، تلف کنیم.

    11-برای استراحت ، تفکر ، گوش کردن به درون خود، لذت بردن از تفریحات و فعالیت هایی که می توانید به تنهایی انجام دهید وقتی تعیین کنید؛ بدین ترتیب می توانید با خودتان ارتباط برقرار کنید.

    12- با تمرین ، خود را مبدل به موجودی اجتماعی بنمایید. از احساس کردن نیرویی که افراد دیگر منتقل می سازند لذت ببرید، خصوصیات یگانه و تفاوت هایی که میان همزادان وجود دارد، ترسها و احساس عدم اطمینان آنها را در ذهنتان مجسم کنید و فکر کنید چگونه می توانید به آنها کمک کنید. معین کنید از آنها چه می خواهید و چه چیزی برای اهدا به آنان در اختیار دارید. سپس بگذارید آنان بدانند که شما آماده و پذیرای اشتراک هستید.

    13- حمایت مفرط ازخود را متوقف کنید؛ این کار دشوارتر و بازگشت پذیرترازآن است که تصور می کنید. انسان را خرد می کند اما هیچ گاه نمی شکند. بهتر است گاهگاهی از جانب یک تعهد عاطفی که طبق برنامه کارنکرده است آسیب دید تا درنتیجه عواطفی عایق گونه که موجبات سردی آن را پدید می آورند، سست شد.

    14- اهداف دراز مدتی را که اهداف کوتاه مدت بسیار مشخص همراه آن باشند در زندگی خود تعیین کنید. ابزارهایی واقع بینانه برای دستیابی به این اهداف کوچکتر انتخاب کنید. پیشرفت خود را به طور منظم مورد ارزیابی قرار دهید و اولین مشوق وحامی خودتان باشید. اگر کس دیگری صدای لاف زدنهای شما را نمی شنود، لازم نیست بی جهت نگران و شرمزده باشید.

    15- شما موجودی نیستید که فقط اتفاقات بد برایتان رخ می دهد، موجودی منفعل و بی اهمیت که مانند حلزون باغچه، امیدوار است بتواند از له شدن در زیر پا بگریزد. شما نقطه اوج میلیونها سال تکامل نوع بشر، رؤیاهای والدین خود، و نشانه ای از قدرت خداوند هستید. شما انسان یگانه ای هستید که مانند بازیگری فعال درداستان زندگی می توانید پدیدآورنده ی اتفاقات باشید. شما می توانید هر لحظه که بخواهید جهت زندگی کنونی خود را عوض کنید. با اعتماد به نفس داشتن ، موانع به چالشها مبدل شده وچالشها به کمال می رسند. آنگاه کمرویی نقصان می یابد ؛ زیرا به جای آن که همیشه در تدارک و نگران نحوه گذراندن زندگی خود باشید، با غرق شدن در زندگی ، خویشتن را فراموش خواهید کرد.

    پایه ریزی اعتماد به نفس

    با انجام موفقیت آمیز تکالیف دشوار می توانید پایه ریزی اعتماد به نفس خود را شروع کنید. از تکالیف کوچک شروع کرده وسپس در جهت دستیابی به اهداف اصلی تر کار کنید.

    اولین چیزی که باید مشخص کنید این است که چه کاری می خواهید بکنید. سه هدفی را که درعرض یک ماه می خواهید به آنها دست بیابید نام ببرید.

    شهردار یک شهر بزرگ شدن هدفی واقع بینانه نیست . رفتن به یک میهمانی وصحبت کردن با دو نفر چنین است . یکی از اهداف خود را انتخاب کنید وآن را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید.اول چه کاری باید انجام دهید؟ دوم چه کاری؟ الی آخر. جدولی رسم کنید تا بتوانید پس از اتمام هر قسمت مقابل آن را علامت بزنید. برنامه ای برای دستیابی به اولین بخش هدف خودتان تنظیم کنید. مثلا" اگر می خواهید درکلاس درس صحبت کنید، دقیقاً تصمیم بگیرید که چه خواهید گفت . آن را بنویسید وتمرین کنید. درست پس از آنکه به اولین بخش هدف خود دست یافتید، به خودتان جایزه بدهید: یک کلام مهربانانه ، فنجانی قهوه ، مطالعه کتاب یا روزنامه یا هر فعالیت لذت بخش دیگری که دوست دارید.

    سپس به سوی بخش بعدی هدف بروید و به همین ترتیب  ادامه دهید تا به هدف مشخص خودتان دست بیابید.

    احساس پیشرفت خود را مزه مزه کنید. با صدای بلند به خودتان بگویید که چه کارخوبی انجام داده اید.

    سپس به سراغ هدف بعدی بروید،آن را به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید و کار کردن روی آن را شروع کنید. هر آنچه را که مایلید در زندگی انجام دهید می توان به اجزای کوچکتر تقسیم کرده وگام به گام پیش برد.

    شاید بخواهید از برخی تمرینات با عنوان " رشد مهارتهای اجتماعی " درجهت دستیابی به هدفتان استفاده کنید.

    راه هایی برای رشد مهارتهای اجتماعی

    1 -  هر آنچه شما را خوار می سازد، طرد کنید

    برای مدت دوهفته رد پای عبارات منفی درباره خودتان را که درذهنتان جاری است دنبال کنید ( آنها را بنویسید). چه چیزی بارها تکرار شده و موجب بروز احساس پایین بودن درشما می گردد؟

    نسبت به سخنان منفی در باره خودتان حساسیت داشته باشید. هر بار که سعی می کنید خودتان را خرد کنید، بگویید" ایست". این کار را آنقدر تکرار کنید تا برای همیشه خرد کردن خودتان را متوقف کنید.

    جدولی رسم کنید و درآن یادداشت کنید که در طول روز چند بار می توانید مانع از بروز تفکرات منفی در باره خودتان بشوید. خودتان را به خاطر سرکوب کردن آنها را تشویق کنید.

    2 - نیروهای مخالف

    از نقاط ضعیف خودتان لیستی تهیه کنید. آنها را در سمت راست کاغذ یادداشت کنید. سپس عبارات مثبت مخالف آنها را در طرف چپ بنویسید مانند مثال زیر:

    نقاط ضعف

    متضاد آنهیچ یک از افرادی که مرا می شناسند دوستم ندارند.  هر کسی که واقعاً مرا می شناسد، دوستم دارد.

    خصوصیات جالب توجه معدودی دارم . خصوصیات جالب توجه زیادی دارم.

    عبارات خودتان درستون " متضاد " را بسط دهید، مثالهایی ذکر کنید. از زاویه عبارت نوشته شده در ستون سمت چپ درباره خودتان فکرکنید تا ستون سمت راست پیش بردید.

    3 - به جای لغت کمرویی از عناوین دیگر استفاده کنید

    بسیاری اوقات دیده شده است که ما فقط در یک یا دو موقعیت ، کمرو بوده ایم؛ اما با وجود این خودمان را فردی کمرو می پنداریم ومی نامیم.

    به جای این که بگویید" من آدم کمرویی هستم "، درباره خودتان با عبارات مشخص تری قضاوت کنید و صحبت نمایید؛ موقعیت های مشخص و واکنش های مشخص را شرح دهید. بگویید: " هنگام صحبت در مقابل گروهی از افراد عصبی می شوم " ، یا " شرکت درمجالس احساس جدا بودن از آن محیط را در من پدید می آورد و باعث می شود احساس ضعیفی در درونم پدید آید" یا " در حضور رئیس شرکت مضطرب می شوم" یا حتی مشخص تر " وقتی حس می کنم کسی مرا برانداز می کند  قلبم شروع به تپیدن می کند ودچار دلشوره می شوم."

    یک لیست کامل درباره این واکنش های موقعیتی مشخص تهیه کنید. سپس برنامه ای برای تحت کنترل درآوردن وتغییر دادن این واکنشها تنظیم کنید. مثلا" : اگر وقتی هنگام صحبت با فرد جدیدی دستانتان می لرزند، آنها را در هم فرو کنید، روی پایتان بگذارید، یا اصلا دستتان را در جیب خود بگذارید.

    4 - نشاندن روی صندلی محاکمه

    لیستی از کلیه افرادی که موجب بروز احساس کمرویی درشما می شوند ، یا شما را طرد می کنند تهیه کنید. سپس دو صندلی بردارید و آنها را مقابل یکدیگر قرار دهید. خودتان روی یک صندلی بنشینید و تصور کنید نفر اول لیست شما روی صندلی مقابل نشسته است.

    با آن فرد صحبت کنید، سراوفریاد بکشید، او را به خاطر تمام مشکلات مربوط به کمرویی خودتان سرزنش کنید. آنگاه صندلی ها راجا به جا کنید گویی شما در جای آن فرد نشسته اید و پاسخ می دهید. دوباره به صندلی اول برگردید و توضیح دهید چرا در حضورآن فرد احساس کمرویی می کنید. دوباره صندلی ها را جابه جا کنید و پاسخی را که فکر می کنید آن فرد ارائه خواهد داد، به خود بگویید.

    5 - می دانی کدام خصوصیت تو را می پسندم ؟

    دوستی که به او اطمینان دارید انتخاب کنید واین فعالیت  را دو نفره انجام دهید . هرکدام ازشما باید لیستی از خصوصیات طرف مقابل را  که واقعا" مورد علاقه اوست بنویسد ( سعی کنید لیستی شامل ده عنوان بنویسد.) سپس به نوبت به یکدیگر بگویید چرا هر عنوان را نوشته اید. با این عبارت شروع کنید: " چیزی که من واقعا" درتو می پسندم این است که ........."

    وقتی دوست تان از شما تعریف می کند چه احساسی به شما دست می دهد؟ یاد بگیرید این تعریفها را بپذیرید ( حداقل بگویید" متشکرم" ) ، و خودتان را در احساس مثبتی که تعریف به وجود می آورد غرق کنید.

    یاد بگیرید از دوستتان به طور مستقیم تعریف کنید. به طور روزه مره حتی به خاطر چیزهای کوچک و معمولی از افراد دیگر تعریف کنید.

    6 - مجموعه ای متشکل از نقاط قوت

    هر کدام ازما حداقل یک کار را می توانیم بهتر از هرکس دیگر انجام دهیم. ممکن است این کار پختن یک املت ساده ، نوشتن مقاله ای با فراست تمام ، نقل یک لطیفه ، شنونده خوبی بودن یا خوب برق انداختن کفش باشد. بهترین توانایی شما کدام است؟ آیا کارهای خوب دیگری هم هستند که بتوانید انجام دهید؟

    مجموعه ای از روزنامه ها و مجلات را گرد آورید. تمام عناوین ، عکسها ، کاریکاتورها وچیزهای دیگری را که منعکس کننده ی تمام نقاط قوت شما باشد ببرید و کلکسیونی از آنها گرد آورید.

    این مجموعه را در جایی که شما و دیگران بتوانید آن را ببینید قراردهید.

    7 - عزت نفس – یک الگوی شخصیتی

    درباره شخصی که مورد تحسین فراوان شما قرار دارد، بیندیشید. این فرد می تواند یک دوست ، یک خویشاوند، یک قهرمان افسانه ای یا هر چیزدیگری باشد. موقعیت هایی را که ممکن است آن فرد در آنها احساس کمرویی کند  مجسم کنید. آنها چه کار می کنند؟ چه می گویند؟ چگونه می توانید به او کمک کنید؟ نقاط قوت آن فرد کدامند؟

    آنها را در زیر بنویسید:

    اگر شما تمام این نقاط قوت را داشتید ، چگونه عمل می کردید؟ برخورداری ازآن نقاط  قوت برکمرویی شما چه تأثیری خواهد داشت؟ چشمانتان را ببندید وخودتان را در موقعیت های متعددی که در آنها کمرو نبوده اید، مجسم کنید. چه احساسی به شما دست می دهد؟

    8- جدول احساس خوب

    برای مدت دوهفته دفتر یادداشتی همراه داشته باشید و تمام تجربیات مثبت خود را درخلال آن مدت  یادداشت کنید. این کار را درهفته هایی انجام دهید که مشغول جدول بندی تجربیات مربوط به کمرویی خودتان نباشید.

    جدولی روزانه تهیه کنید که این ساعات همراه با احساس خوب بودن را نشان دهد. جدول را مرور کنید و نکات زیر را مشخص کنید:

    ابتکار وقوع چند اتفاق در دست دیگران بوده است ؟

    مبتکر چند مورد شما بوده اید؟

    چند تا ازاین اتفاقات در تنهایی برای شما رخ داده اند؟

    چگونه می توانید جدولتان را با احساسات خوب بیشتری پر کنید؟

    از این به بعد هر گاه اتفاق مثبتی برای شما رخ می دهد، به همان ترتیب پیش گفته آن را شناسایی کنید و خودتان را در آن غرق سازید و  واقعا" ازآن لذت ببرید.

    9- یک متخصص باشید

    در زمینه ای که می توانید در یک بافت اجتماعی ، در چیزی با دیگران شریک شوید، مهارتی را رشد دهید یا به قدرتی مبدل شوید. حداقل یک خصوصیت داشته باشید که دیگران بتوانند از آن لذت ببرند، منتفع شوند، سرگرم شوند یا مطلبی یاد بگیرند. فراگیری نواختن برخی آلات موسیقی مانند گیتار، سازدهنی ، پیانو یا چیزهای مشابه معمولا" درگردهمایی های اجتماعی مورد استقبال قرار می گیرند. ممکن است نقل یک حکایت یا انجام یک شعبده بازی را یاد بگیرند . درباره رویدادهای جاری یا برخی موضوعات جهانی مهم از اطلاعات کافی برخوردار باشید ؛ بعضی کتابهای خوب را مطالعه کنید و در باره آنها صحبت کنید. هم کتابهای داستانی و هم کتب پر فروش روز.

    10- خودتان را آرام کنید

    زمانی که تنش ، خستگی و افکار غیر قابل جلوگیری و مضطرب کننده ، فکر ما را به خود مشغول می کنند تمرکز کردن بر روی این پیامها ی فردی مثبت ، کار دشواری است.

    آرامش کامل کلید گشایش ذهن شما با تمام ظرفیت و رها شدن از فراموشی های ناخواسته است.

    برای انجام این تمرین پانزده تا بیست دقیقه وقت مقرر کنید.

    مکان ساکتی را که در آنجا کسی مزاحم شما نخواهد شد ، بیابید.

    روی یک صندلی راحت بنشینید یا روی کاناپه، روی تخت یا روی زمین دراز بکشید. زیر گردنتان یک بالش بگذارید.

    لباسها و زیور آلات تنگ را از خود دور کنید یا آنها را شل کنید. لنز درون چشم را خارج کنید.

    قبل از آرامش  کامل ، اول عضلات خود را منقبض کنید. کارهای زیر را یک به یک انجام دهید:

    الف) مشت خود را محکم ببندید، محکمتر ... محکمتر ... رها کنید.

    ب) عضلات شکم خود را منقبض کنید، سعی کنید آن را به پشتتان بچسبانید، نگاه دارید. رها کنید.

    ج) دندانهای خود را روی هم فشار دهید، فک خود را کلید کنید. سفت تر ... سفت تر... رها کنید.

    د) پلکهای خود را محکم ببندید. آنها را بیشتر و بیشتر به پایین فشار دهید. رها کنید.

    و) نفس خود را فروببرید تا حد ممکن آن را نگاه دارید. رها کنید.

    ز) دستها و پاهای خود را به سمت عقب بکشید. محکم تر... محکم تر، رها کنید.

     حال درآن واحد هر هفت مرحله را تکرار کنید .

    عضلات را رها کنید واجاره دهید موج نرمی تمام بدن شما را فرا گیرد، همزمان با حرکت این موج آرامش از سر  به سمت پایین و فرورفتن آن د رهر عضله ای ، به نوبت هر قسمت را در آرامش فرو ببرید. مخصوصاً بگذارید اطراف چشمان، پیشانی ، دهان ، گردن و پشت شل شوند. بگذارید موج آرامش تدریجی تمام عضلات شما را در خود حل کند.

    چشمانتان را باز کنید. انگشت شست خود را چند سانتیمتر جلوتر از چشمانتان نگاه دارید وتمام توجه خودتان را روی آن متمرکز کنید. دستان شما به آرامی به طرف پایین حرکت خواهند کرد. در همین حین اجازه دهید پلکهای شما سنگین شوند ، تنفستان عمیق ترشود، وتمام بدن شما در آرامشی عمیق فرو رود. چشم ها بسته می شوند. دستانتان پهلوی شما یا روی زانوانتان می افتند.

    عمیقا" نفس بکشید، با هر نفس برای خودتان بشمارید: 1... عمیق تر، 2... عمیق تر، 3 ... عمیق تر، تا ده ( عمیقا" آرام شوید).

    خود را درآرامترین موقعیت ممکن تصور کنید. آن را ببینید، احساس کنید، بشنوید، بوکنید، لمس کنید. دریک روز گرم تابستان روی یک کلک شناور یا در یک حمام گرم شناورشوید. پس از یک باران صبحگاهی برای قدم زدن به جنگل بروید. هرچه درنتیجه احساس آرامش شما متصور می شود، آن را انجام دهید.

    اینک بدن و ذهن شما برای دریافت پیام روز آماده اند. شما باید برای وقایع مهمی که در شرف وقوع هستند با تصور بافتها و مشاهده خودتان به عنوان یک بازیگر کارآمد وصالح برنامه ریزی کنید. شما مضطرب نخواهید بود، عصبی هم نخواهید بود، کمرو نخواهید بود، از آن لذت خواهید برد. برآن مسلط  خواهید شد. اینها پیامهایی هستند که شما برای خودتان ارسال می دارید. با گذشت زمان در می یابید که حتی می توانید در آنچه به خودتان می گویید و در نحوه آماده سازی خودتان برای مقابله با وقایعی که اضطراب را در شما بر می انگیختند، دقیق تر عمل کنید.

    از موقعیت خوب ذهنی و آرامش جسمانی لذت ببرید.

    قبل از آغاز شمارش معکوس (10،9،8،...،1) برای خارج شدن از حالت آرامش، هشیار باشید که اکنون خود بودن چقدر لذت بخش است وشما چگونه بر روی افکار، احساسات و اعمال  خودتان مسلط می شوید. به خودتان بگویید که این هشیاری و احساسات مثبت پا برجا خواهند بود. ممکن است به خودتان بگویید امشب به خوابی کامل و عمیق فرو خواهم رفت یا برای عمل کردن به تمرینهای مربوط به مهارت های اجتماعی هشیار، سرخوش و آماده خواهم بود.

    شما درحال دستیابی به احساس سودمندی و خرسندی فردی بیشتر می باشید. هرچه بیشتر تمرین کنید کامل تر و آسان تر می توانید به نتایج حاصل از آرامش دست بیابید.


        نظرات دیگران ( )

  • شما حق دارید" نه " بگویید!
    نویسنده: عظیم جان ابادی پنج شنبه 87/2/26 ساعت 8:51 صبح

    شما حق دارید" نه " بگویید!

    " حالا چند دقیقه دیگر بنشین، نترس، دیر نمی شه! " ، " قربون دستت این بچه ما را نگهدار تا ما از خرید برگردیم" ، " نمی شه! باید امشب به مهمونی بیای وگرنه دلخور می شم" ، " می بخشید، امشب خانم بچه ها هوس کردن برن گردش. قربونت اون ماشینتو یه دو ساعت بده ممنون می شم" و...

    بدون شک همه ما بارها و بارها با مواردی این چنینی برخورد کرده ایم و چه بسا گاهی به دلیل عدم تمایل روحی و یا قرار داشتن در موقعیتی خاص، از ته دل آرزو کرده ایم که ای کاش چنین چیزی از ما خواسته نمی شد. پاسخ شما در این گونه مواقع چیست؟ آیا جرأت می کنید با صراحت تمام " نه" بگویید؟ آیا وقتی در یک جمع قرار می گیرید، به خود اجازه می دهید نظراتی را که با آن مخالف هستید رد کنید؟ یا اینکه مانند بسیاری افراد ، در رودربایستی گیر می کنید و برای رعایت قاعده " مردم داری" با کراهت ، اینگونه خواسته ها را اجابت می کنید؟

    خانم" کارین سوئیت" در کتاب خود با نام( چگونه" نه" بگوییم) در توضیح این که چرا بسیاری از ما و به ویژه زنان، اغلب وقتی از ته دل مایلیم " نه" بگویم، باز کلمه ای " بله" را بر زبان می رانیم می نویسد: " به عنوان یک زن ، ما به گونه ای تربیت شده ایم که مطلوب و مورد قبول دیگران باشیم . ما می خواهیم دیگران دوستمان داشته باشند و ناتوانیمان در" نه" گفتن ، در واقع از عدم خود باوریمان سرچشمه می گیرد . ما فکر می کنیم اگر مطلوب دیگران زندگی کنیم، به ما مدال لیاقت خواهند داد و به ما می گویند آدم های فوق العاده ای هستیم، نازیم و با تمام وجود از ما قدردانی خواهند کرد ؛ عملی که هیچگاه شاهد آن نخواهیم بود" وی ادامه می دهد:" شاید گفتن" نه" به نظر ساده بیاید ولی از بچگی درمخ ما فرو کرده اند که " نه" کلمه ی زیبایی نیست، گفتن آن گستاخی است. دور از نزاکت است، باعث رنجش دیگران می شود.

    وقتی در کودکی هرگز به شما اجازه نمی دهند" نه" بگوئید، در بزرگسالی نیز گفتن آن برایتان واقعاً مشکل خواهد بود . در این زمینه ،  خانم " سوئیت" می نویسد: " ما از خانواده هایی مستحکم و منسجم که به آنها خو گرفته باشیم، برخوردار نیستیم و زندگی نیز به سرعت در جریان است. همه  درگیرودار زندگی گرفتارند و ما احساس تنهایی و غربت می کنیم. اینکه می خواهیم مورد پسند دیگران باشیم چه بسا عکس العملی باشد که برای مقابله با این شیوه زندگی انتخاب کرده ایم."

    گرچه ریشه قبول درخواست دیگران و پرهیز از بیان" نه" در فرهنگ ایرانی -  اسلامی ما با آنچه در کتاب خانم " سوئیت" به آن اشاره شد تفاوت هایی فاحش و زیربنایی دارد ولی در این که گفتن" نه" گاهی واقعاً ضروری است شکی نیست! پس چگونه می توان این کلمه را بر زبان راند، بی آنکه سوء تفاهمی پیش آید؟ آیا شما با روش های انجام این کارآشنا هستید؟ در زیر چند روش ارائه شده است که می توانند در اینگونه مواقع به شما کمک کنند:

    روش " رکورد شکنی"!

    این روش را می توان به صورت رودررو و یا از طریق تلفن پیاده ساخت و زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که طرف مقابل شما مایل به شنیدن پاسخ " نه" از شما نیست. اینگونه افراد تصور می کنند اگر به شما اصرار کنند ،  سرانجام رضایت شما را جلب خواهند کرد. تنها کاری که در مقابل این افراد باید انجام دهید گفتن" نه" و باز هم " نه" است. لازم نیست حتماً گفتن " نه" به صورت قهرآمیز باشد ،  بلکه می توان از جملاتی ملایم نیز استفاده کرد. در حالی که لبخند بر لب دارید و با صدایی آرام بگویید:" می بخشید، ولی واقعاً نمی توانم برای شام بیایم. امشب گرفتارم  ، " فقط فراموش نکنید که در مقابل اصرارهای مکرر مخاطب خود کوتاه نیایید. اگر شخص مورد نظر را نمی شناسید، مثلاً اگر فرد مزاحم ، فروشنده ای دوره گرد است که می خواهد هر طور شده جنس خود را به شما بفروشد، بهتر است از عبارات خشن و قهرآمیزتری استفاده کنید. مثلاً بگویید:" ببین آقا، صدبار به شما گفتم لازم ندارم، می فهمی؟" این روش کلیدی ترین سلاح " نه " ای است که می توانید از آن برای خلاصی از دست کسی که واقعاً می خواهید از شر او خلاص شوید استفاده کنید.

    روش "ساندویچ"!

    این روش برای افرادی به کار می رود که احساس می کنید باید با ملاطفت بیشتری با آنها برخورد نمایید( مثل سالمندان و یا کسانی که تازه با آنها آشنا شده اید و نمی خواهید از شما برنجند). در این روش شما یک " نه" درست و حسابی را بین دو جمله مثبت می پیچید وبه فرد مقابل تحویل می دهید. مثل این عبارات:" از دعوت شما خیلی ممنونم، ولی نمی توانم امشب بیایم. امیدوارم به شما خوش بگذرد."

    روش " ساندویچ وارونه"!

    اگر به یک " نه" قوی تر احتیاج دارید، می توانید جمله خود را با " نه" شروع نمایید، میانه کلام را با جمله ای زیبا تغذیه کنید و در آخر، یک " نه ، دیگر به کار برید. این روش برای " نه" گفتن به همکاران یا افراد سختگیر بسیار مناسب است. مثل : " خیر  واقعا از آمدن به کنفرانس معذورم. خیلی دوست داشتم می توانستم بیایم و امیدوارم همه چیز به خوبی پیش برود. اما متاسفم که باید بگویم  نه".

    روش " نه، اما"...!

    اگر از شما درخواستی می شود که مایل به پذیرش آن نیستید، می توانید آن درخواست را با یک پیشنهاد جدید جایگزین نمایید. مثلاً وقتی یکی از آشنایان، شما را برای رفتن به یک مهمانی تحت فشار قرار می دهد و شما از قبل نقشه دیگری برای آن روز دارید می توانید از عبارتی شبیه:" نه ، ولی هفته بعد وقت دارم، ممکن است تغییرش بدهید؟" استفاده کنید.

    رعایت احتیاط

    همیشه هنگام گفتن " نه" جانب احتیاط را در نظر بگیرید تا جایی که می توانید برای خود فرصت ذخیره کنید. شاید درحال حاضر فکر می کنید مایل به انجام کاری نیستید، ولی چند ساعت بعد نظرتان عوض شود. بنابراین هر وقت به شما پیشنهادی شد که مشتاق پذیرفتن آن نبودید، مستقیماً " نه" نگویید. می توانید به جای آن ازجملات جانشینی مثل: " می شه راجع به اون فکر کنم؟" یا " فردا خبرش را به شما می دهم" استفاده نمایید.

    مَثل ِ( در) ور ( دیوار) را به کار ببندید!

    بسیاری ازافراد عادت کرده اند به در بگویند تا دیوار بشنود که ما بلافاصله اصل پیام را دریافت می کنیم و به آن " بله" می گوییم. واقعا شگفت انگیز است که چقدر بدون آنکه مستقیماً از ما انجام کاری خواسته شده باشد، ما برای انجام آن کار" بله" گفته ایم. اگر واقعاً می بینید حوصله، وقت ، یا توان انجام کار درخواستی را ندارید و یا فرد مذکور ، نه از سر ناچاری یا آبرومندی ، که به دلیل زبل بودن درخواست خود را با این شیوه مطرح کرده است، درخواست و حرف او را نشنیده بگیرید.

    سخن آخر:فراموش نکنید که:

    شما حق دارید" نه" بگویید.

    گفتن" نه" گستاخی نیست، یک امر طبیعی است.

    اگر به جا " نه " بگویید ، نه تنها از احترام شما کاسته نخواهد شد ، که حتی براین احترام افزوده می گردد.

    اگر به جا  " نه" بگویید بیشترخودتان را دوست خواهید داشت .


        نظرات دیگران ( )

  • موفقیت و عوامل گذر بر آن
    نویسنده: عظیم جان ابادی پنج شنبه 87/2/26 ساعت 8:51 صبح

    موفقیت و عوامل گذر بر آن

    بزرگ ترین آرزوی بشر، درطول تاریخ ، کسب موفقیت است.اما همواره سؤالات فراوانی دراین باره وجود داشته است که موفقیت چیست؟

    آیا موفقیت ، داشتن همسری دلخواه ، محیط خانوادگی آرام و فرزندانی شایسته است؟ آیا موفقیت ، گذراندن مدارج تحصیلی واخذ مدرک علمی و تخصصی است ؟ آیا کسب ثروت موفقیت است؟ و بالاخره آیا موفقیت این است که آدم ، از دیگران برتر باشد، مثلاً هنرمند، نویسنده ، شاعر ، تاجر یا موسیقی دان مشهوری باشد؟

    واقعیت این است که همه ی اینها که گفته شد موفقیت اند، اما شاید هم هیچ کدام موفقیت نباشد ، چرا که انسان ها متفاوت اند و برداشت های گوناگونی از این مفهوم دارند . بنابراین موفقیت امری نسبی است و هرگز نمی توان تعریف واحدی برای آن ارائه داد.

    به نظر  آلفرد اوستن : «آرامش و اطمینان بهترین موفقیت است.» فرد موفق کسی است که به آرزوهای خود برسد و در درون رضایت خاطر احساس کند، که این خود حاصل تلاش وکوشش مداوم در زندگی است . خوشبخت کسی است که کاری مفید و با ارزش انجام دهد. به این اعتبار، تعریف " فرهنگ وبستر" از موفقیت به مفهوم "نیل رضایت بخش به هدف" ، تعریفی مناسب است.

    می دانیم که همه برای رسیدن به موفقیت به طور خستگی ناپذیر تلاش می کنند، اما به آنچه در آرزویش هستند، دست نمی یابند و رضایت درونی برای آنان ایجاد نمی شود. اگر چنین نیست پس  چرا پس از رسیدن به بالاترین مقام بازهم احساس ناخرسندی می کنند؟ چرا با داشتن چندین فرزند که روزی آرزوی آن را داشتند باز هم ناشادند؟ و ...  شاید علت اصلی این باشد که موفقیت واقعی را برای خودشان تعریف و مشخص نکرده اند یا هدف از موفقیت را نمی دانند.

    موفقیت واقعی چیست ؟

    احساس آسایش ، خوشبختی ، داشتن آرامش روحی و روانی ، مزاحم دیگران نشدن ومزاحمتی از سوی دیگران ندیدن ، موفقیت واقعی اند، زیرا مقام ، ثروت ، فرزند شایسته ، مدارج تحصیلی وهمسر دلخواه ، همه عواملی اند که با داشتن آرامش روحی ، خوب بودن با دیگران و داشتن آسودگی خاطر می توان آنها را به دست آورد ، مشروط به این که با دانش و آگاهی واقعی اهدافی را برای زندگی خود برگزید . چنان که لویی استونی می گوید: " تنها گنجی که ارزش جست وجو کردن دارد، هدف است ."

    انسان بی هدف کاملاً تابع حوادث و پیشامدهاست. اما کسی که هدف روشنی در زندگی دارد، خود تصمیم می گیرد و تلاش می کند و پس از رسیدن به کامیابی ، احساس خوشبختی و آرامش می کند. اما افرادی که اهداف نامشخص را پی می گیرند، به هر مقام ، ثروت و جایی برسند ، باز هم ناراضی اند. هریک ازما باید بدانیم که چه می خواهیم؟ چه هدفی را دنبال می کنیم و در انتظار چه موفقیتی هستیم ؟ اگر اینها را دانستیم ، آن موقع است که برای رسیدن به اهداف باید تلاش کنیم ، مثلاً آگاهی مان را بالا ببریم و از تقلید کورکورانه بپرهیزیم . به شناخت توانایی ها ، ظرفیت ها و استعداد های خود وهمچنین ضعف های خود بپردازیم  واعتماد به نفس و توکل به خداوند متعال وسپس حرکت و تلاش را گسترش  بدهیم . برای این کار تمرکز فکر، مطالعه و مشاوره ، ساز و راه کارهای مناسبی اند.

    فکر خوب

    فکر خوب، معمار و آفریننده است . افکارآدمی سازنده زندگی اوست. همچنین فکر، وجه تمایز بین انسان وحیوان است. سپردن اندیشه ها و آرزوها به مغز و ایجاد فرصت لازم برای بررسی یکایک آنها نیروی شگفت انگیزی در پی خواهد داشت. به قول امرسون هر انسانی حاصل تفکرات روزانه خویش است. اندیشه و تفکرات پشتوانه ای بزرگ در سراسر حیات بشرند وبه قول پاسکال ، انسان بی اندیشه وتفکر به ماده ای بی روح می ماند. پس سعی کنید همچون اسفنج که آب را جذب می کند، شما نیز افکار خوب را جذب کرده ، آن را در خدمت هدف خویش و هر دو را در خدمت موفقیت خود قراردهید.

    مطالعه مناسب

    مطالعه ، سرمایه ای زوال ناپذیر است که به وسیله آن خیلی چیزها را می توان خرید یا ساخت . با مطالعه می توان بناهایی ساخت که هزاران سال پا برجا باشد. اما درباره مطالعه خوب ، نیچه می گوید :  " ضمن مطالعه سعی  کنید مانند صیادی چیره دست به صید افکار خوب بروید و افکار کهنه و پوسیده را یکسره به دور اندازید." به وسیله مطالعه می توان از تجربه ها و اندوخته های دیگران استفاده کرد. با روش الگو برداری و مدل سازی ، در وقت وپول شما نیز صرفه جویی می شود ، مغز شما با  مغز دیگران ارتباط پیدا می کند و بدین وسیله راه موفقیت را زودتر و سهل تر پیدا می کنید . سعدی این مطلب را بدین گونه بیان کرده است :

    مرد خردمند هنرپیشه را

    عمر،  دو بایست دراین روزگار

    تا به یکی تجربه آموختن

    با دگری تجربه بردن به کار

    مشاوره منطقی

    مشاوره، عامل مؤثر و سرمایه رایگانی در مسیر پیروزی و موفقیت است . دراین باره تئودورپارکر می گوید: کاش دانسته بودم چگونه زندگی کنم یا کسی را یافته بودم که روش زندگی را به من تعلیم دهد. یک مثل چینی نیز می گوید: اگر می خواهی کاری را به درستی  انجام دهی ، با سه تن از سالخوردگان مشورت کن . ودر ادبیات شیرین فارسی می خوانیم که : "آن که بیشتر مشورت می کند، کمتر دچار اشتباه می شود،" یا مثل آمریکایی که بیان می دارد : " دو فکر از یک فکر بهتر است." از این قبیل مثل ها در آیات ،  احادیث و ادبیات کهن ایران زمین بسیار وجود دارد که ذکر همه ی آنها از حوصله این بحث خارج است. همین اندک که ذکر شد تا حدودی بیانگر اهمیت مشاوره است. البته مشاور هم باید آدم خبره ای باشد ، چنان که حضرت علی – علیه السلام  - می فرمایند: " کسی که در امور مهم با خردمندان مشورت کند، شریک عقل آنها می شود." . به قول ویکتورپوشه : " خوشبختی ، شادی و نشاط مسری است ؛ پس همواره سعی کن با افراد گشاده رو، دلشا د و خوشبین معاشرت کنی ." آدمی مثبت بین و مثبت اندیش باش. مشورت با آدم مثبت اندیش و خوشبین تو را به زندگی و تلاش امیدوار می کند . یک مَثـَل ژاپنی ، می گوید : " خوشبین به آینده امیداوار است و بدبین از آن بیمناک." دکتر نورمن پیل ، نیز می گوید: " افکارخوب ومثبت همچون تابش نور خورشید براتاقی تاریک است که همه جا را روشن می کند، به شرط  آن که در و پنجره را نبسته و پرده ها را پایین نکشیده باشید." آدم ترسویی نباشد. آدم ترسو خطرها و ضررها را چندین برابر می کند. هاریمن می گوید: " آینده را از دریچه ترس  و وحشت نگاه نکنید." آدم ترسو آن قدر از شکست صحبت می کند که ناخود آگاه شما را به شک و تردید می اندازد ، تلاش و حرکت را در وجود شما تضعیف می کند و در نتیجه وصول به موفقیت را به تأخیر می اندازد. آدم لاف زنی نباش .

    آدم لاف زن چون طبله غازی است پرغوغا ، نه عطر عطاری که بی سر و صدا می بوید و فضا را عطرآگین می کند. آدم لاف زن رؤیایی و متزلزل است ، ثبات رأی ندارد و از سر عیب جویی به همه چیز وهمه کس می نگرد. پس سعی کن با فردی دانا ، خوشبین ، مثبت نگر و شجاع مشورت کنی تا راه رسیدن به موفقیت کوتاه شده ، آن را راحت تر بپیمایی ، چنان که در تاریخ گزیده می خوانیم : " هر که با دانا مشورت کند ، از رسوایی درامان است ."

    اثرهای موفقیت در زندگی و شغل

    افرادی در زمینه شغل و زندگی موفق اند که ازویژگی های زیر برخوردار باشند:

    1-  افرادی که وقت شناس اند وبه زمان اهمیت می دهند واز وقت خودشان ودیگران به خوبی استفاده می کنند. همچنین به ظاهر و آراستگی توجه داشته ، از بد پوشی و کثیفی پرهیزمی کنند و باور دارند که ترفیع و موفقیت و خوشی درشغل و زندگی را باید به دست آورند و دراین راه از تلاش و کوشش دریغ نمی ورزند . در مواجه با مشکلات و مسائل به جای افسوس و آه  و ناله ، به یافتن راه حل های مختلف می پردازند وضمن پذیرش اشتباهات خود از دلیل تراشی وحواله ی آن به دیگران خود داری می کنند.

    2-  افرادی پیروزمندانه زندگی می کنند که به جای این که منتظر کمک دیگران باشند، خود به دیگران کمک می کنند و در پذیرش مسئولیت ها منتظر درخواست وپیشنهاد نمی شوند، بلکه داوطلبانه به سوی آن می روند . احترام می گزارند و مؤدب اند . پس از آن از همسر، فرزندان یا همکاران و... تقاضای احترام وادب دارند.

    3-  همه انسان ها ذهنشان فعال است وتوانایی ایجاد تعداد نامحدودی ایده را دارند. افراد موفق از ایده پردازی خود داری نمی کنند، مغز خود را پرورش وتمرین می دهند و سعی می کنند ایده های بیشتر ومطلوب تر تولید کنند وعلاوه برآن تلاش می کنند تا ایده های خود را با هم مقایسه کرده، بهترین ایده ها  راعمل کنند.

    اصول موفقیت

    1- طرح های کوچک را کنار بگذارید و برای زندگی خود اهدافی بزرگ ، ولی دست یافتنی ، نه آرمانی انتخاب کنید :

    هدف عالی و بزرگ ، شما را به تفکر، تلاش و کوشش وا می دارد . پس سعی کنید به اهداف بزرگ بیندیشید و موفقیت را با تمام وجود بخواهید . همواره به خاطر داشته باشید که افراد موفق، مردان و زنانی جسور وبا اراده اند که از مشکلات هراسی به دل راه نمی دهند.

    2- از هوش و استعداد وپشتکار کمک بگیرید:

     یقین بدانید به قول باکستون ، با استعداد متوسط اما پشتکار قوی به هرچه بخواهید ، می رسید . همچنین شیلرمی گوید: تنها کسی موفق می شود که به انتظا ر ننشیند وهمه چیز را از هوش وحواس خود نخواهد . معنی این سخن این است که کامیابی وموفقیت زمانی به دست می آید که از هوش واستعداد ، نظم ودقت و شکیبایی و پشتکار بهره کافی گرفته شود.

    3- شانس را جایگزین لیاقت واعتماد به نفس نکنید واز فرصت ها بهره بگیرید

    .

     شانس به معنای توانایی درک موقعیت وانتخاب بهترین هاست . ضرب المثل معروف : " شانس فقط یک بار درخانه آدم را می زند" بیانگر همین موقعیت شناسی است . شانس و اقبال یعنی استفاده بجا از فرصت های پیش آمده . به قول بزرگمهر حکیم " کارها به کوشش است وکوشش ، قضا را سبب می شود. " همچنین حافظ شیرین سخن گوید:

    " قومی به جد و جهد گرفتند زلف یار قوم دگر حواله به تقدیر می کنند"

    پس، از آن قومی باشید که خوشبختی هایتان را خودتان رقم بزنید. لینکلن می گوید: " بیشترِ خوشبختی ها و بدبختی های افراد صرفاً به دست خودشان است".

    4- همواره "خواستن ، توانستن است" را شعار خود قرار دهید :

    " خواستن نه به معنای میل داشتن ، آرزو کردن و امیدوار بودن ، بلکه به معنای عمل کردن است . خواستن یعنی اراده کردن واراده کردن یک فرمان درونی است که عمل  به آن موفقیت را به بارخواهد آورد. سعی کنید آری گفتن را بیاموزید و برای غلبه بر مشکلات ، خود را آماده سازید.

    5- نمی توانم ، نمی دانم ونمی شود را از ذهنتان بیرون بریزید:

    در دنیای انسان ها غیر ممکن وجود ندارد وانجام هر کار به شرط داشتن اراده ی قوی ، امکان پذیر است ومطمئن باشید که با اراده ، مقاومت و شکیبایی و انتخاب راه درست به سوی مقصد و تصمیم گیری به موقع ، انجام هر کاری ممکن می شود. به قول دکتر دایر " دست به دست کردن ، آدم را در جاده "شاید" سرگردان می کند واو را جز به خانه هرگز به جایی  دیگر رهنمون نمی سازد." هم او می گوید : " اگر برای حل مشکلات به خود ترس راه دهید ، خواه ناخواه روحیه یأس و ناامید ی موجب عدم اجرای آن کار می شود." در همین زمینه حضرت علی علیه السلام – می فرما یند : " یأس و ناامیدی از بزرگ ترین گناهان است"، مطمئن باشید اگر کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش به دنبال می آید و کار کوچکی که انجام بیابد، بهتر از کارهای بزرگی است که فقط در قالب حرف و طرح باقی بماند.

    6- کارها را جزء به جزء کرده ، انجام بدهید:

    به قول هنری فورد " اگر کار را به بخش های کوچک تقسیم کنید و جزء به جزء انجامش دهید، به  نظربزرگ و دشوار نمی آید " همیشه بدانید که کارهای انجام شده ی بزرگ ، با قدم های کوتاه آغاز شده اند. یک ضرب المثل  چینی می گوید : " مرد ی که کوه را ازمیان برداشت ، کسی بود که شروع به برداشتن سنگریزه ها کرد." یقین بدانید راهی که هزار کیلو متر باشد ، قدم به قدم پیموده می شود. پس سعی کنید کارهای بزرگ را به قسمت های کوچک تقسیم کنید تا با خیالی راحت واطمینان وشجاعت دست به انجام آنها بزنید.

    7- از تمام نیروی خود استفاده کنید:

    آیا فکرکرده اید که چرا ذره بین پارچه را می سوزاند؟ بسیار ساده است ، زیرا ذره بین نور آفتاب را جذب می کند و در یک نقطه متمرکز می سازد ، بنابراین اگر پارچه ای درجلوی آن بگیرید، آن را می سوزاند . تمرکزنیروهای شما اعم از جسمانی ، عقلانی و روحی و  روانی در یک جا، اثری به مراتب بیشتر از ذره بین خواهد داشت . همواره این را بدانید که :

    نا برده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

    8- از نیروی تخّیل یا از ضمیر ناخوآگاه به خوبی استفاده کنید:

    دکتر ماکسول مالتر درکتاب "علم کنترل ذهن " می گوید : " مغز و دستگاه عصبی انسان دارای مکانیزم هدف جویی است که به طور خودکار برای رسیدن به یک هدف بخصوص ، فعالیت می کند." یعنی مغز آن قدر بر هدف مورد نظر تمرکز می کند تا سرانجام به پاسخ مطلوب برسد. به همین سبب سپردن آرزوها به ضمیر ناخودآگاه ، شما را به فعالیت برای یافتن راه حل وا دار می سازد. به قول دکتر ژوزف مورفی " ضمیر باطن ، ایده ، عقیده  و ایمان مسلط را با آغوش باز می پذیرد ." پس سعی کنید با ورود تفکر مثبت ، ضمیر ناخودآگاه خود را بارور سازید . هرگز نگویید که شانس من این گونه بود، تقدیر این طور نوشته شده است ، زندگی من با این حرفها تغییر نمی کند ، بلکه سعی کنید خود را از شر افکار ناامید کننده و منفی برهانید تا به آرزوهای خود برسید ، زیرا به قول مولانا :

    " ای برادر توهمین اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای

    گربود اندیشه ات گـُل ، گـُلشنی ور بود خاری ، تو هیمه ی گلخنی "

    مطمئن باشید آنچه را که مغزانسان تصور و باور کند، به آن می رسد.

    9- ترس را ازخود برانید و توکل وامید به خداوند را به جای آن بنشانید :

     خداوند در قرآن می فرماید: انسان برترین مخلوقات است : " فتبارک الله احسن الخالقین " ، همه چیز را به خاطر او آفریدیم و " لولاک لماخلقت الافلاک " اگر تونبودی افلاک را نمی آفریدیم و موارد  زیادی که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری می شود. همه ی اینها بیانگر این موضوع اند که همه چیز به خاطر انسان خلق شده و انسان برا ی خداوند ارزشمند است و در نتیجه تنها نخواهد ماند ، پس ترس برای او معنی ندارد واگر به جای آن توکل به خداوند را قرار داده ، به حرکت و تلاش خود بیفزاید ، به پیروزی و موفقیت نایل خواهد شد .

    10- احساس مثبت را در خدمت بگیرید:

    با توجه به دلایل فراوان و بررسی های متعدد انجام شده ، ثابت شده است که تنها افکار آمیخته با احساس می توانند روی ذهن نیمه هوشیار تأثیر بگذارند. این امر حقیقت کاملاً شناخته شده ای است که احساس و هیجان بر اغلب مردم حکومت می کند. پس بهتر است با احساسات وهیجانات بیشترآشنا بشوید.

    در وجود انسان هفت احساس مثبت وهفت احساس منفی کلّی شناسایی شده است . احساس منفی بی آن که ما دخالتی داشته باشیم برتکانش های فکری ما جای می گیرند و به ذهن نیمه هوشیار ما می رسند . اما جنبه های مثبت را باید خود به افکار تزریق کنیم که راه انجام این کار هم تلقین به خویشتن است .

    هفت احساس مثبت عبارت اند از : میل و اشتیاق ، ایمان ، عشق ، غریزه ، دلگرمی وامید بخشی ، تخیّل ، تفکر و دوراندیشی .

    هفت احساس منفی نیزعبارت اند از: ترس ، حسادت ، تنفر، انتقام ، حرص وطمع ، خرافات وخشم .

    احساس های مثبت به ما نشاط ، امید ، حرکت ،  تلاش و نیروی فوق العاده می بخشند ، پس سعی کنید عادت استفاده از احساسات مثبت را در خود ایجاد کنید . ولیکن  احساس های منفی بازدارنده اند وتمام کمک های ذهن نیمه هوشیار را از بین می برند، پس برای رسیدن به موفقیت باید خوبی ها، زیبایی ها ، سفید ی ها ، شجاعت ها و دلیری ها را دید نه بدی ها، زشتی ها ، سیاهی ها وترس و جُبن را چنان که سعدی فرموده است :

    " بُوَد خار و گل با هم ای هوشمند چه دربند خاری ؟ توگل دسته بند"

    " کرا زشت خویی بود درسرشت نبیند زطاووس جز پای زشت "

    11- تفاوت های فردی را فراموش نکنید :

    دراین باره به حکایتی از سعدی علیه الرحمه ، بسنده می کنیم که می گوید: پادشاهی پسری را به ادیبی داد و گفت : این فرزند توست ، تربیتش همچنان کن که یکی از فرزندان خویش . ادیب خدمت کرد و مستقبل شد و سالی چند بر او سعی کرد و به جایی نرسید  و پسران ادیب در فضل و بلاغت منتهی شدند. مَلک دانشمند را مُؤاخذت کرد و متابعت ( درشتی ) ، که وعده خلاف کردی و وفا به جا نیاوردی ، گفت : بر رأی خداوند روی زمین پوشیده نماند که تربیت یکسان است و طبایع مختلف.

    " گرچه سیم وزر سنگ آید همی درهمه سنگی نباشد زر وسیم

    برهمه عالم همی تابد سهیل    جایی انبان می کند، جایی ادیم"

    با استنباط از این حکایت معلوم می گردد که تفاوت های فردی در امرموفقیت حائز اهمیت است وچون خلقت همه یک جور نیست ، پس موفقیت همه یکسان نخواهد بود، لذا از این بابت غصه خوردن یا شماتت کردن کسی ، بی مورد است .

    احساس آسایش ، خوشبختی ، داشتن آرامش روحی و روانی ، مزاحم دیگران نشدن و مزاحمتی از سوی دیگران ندیدن ، موفقیت واقعی اند ؛ زیرا مقام ، ثروت ، فرزند شایسته ، مدارج تحصیلی و همسر دلخواه ، همه عواملی اند که با داشتن آرامش روحی ، خوب بودن با دیگران و داشتن آسودگی خاطر می توان  آنها را به دست آورد، مشروط به این که با دانش و آگاهی واقعی ، اهدافی را برای زندگی خود برگزید.

    لویی استونی می گوید: " تنها گنجی که ارزش جست وجو کردن دارد ، هدف است ."


        نظرات دیگران ( )

  • اعلامیه ی احترام و اعتماد به نفس (قسمت سوم)
    نویسنده: عظیم جان ابادی پنج شنبه 87/2/26 ساعت 8:48 صبح

    اعلامیه ی احترام و اعتماد به نفس (قسمت سوم)

     اعلامیه ی احترام و اعتماد به نفس (1) 

     اعلامیه ی احترام و اعتماد به نفس (2) 

    چند توصیه برای افزایش میزان اتکاء به نفس

    * اظهارات تأکیدآمیز

    این اظهارات ابزار و وسایلی بسیار مناسب برای ذهن ما به شمار می رود. اظهارات تأکید آمیز شیوه ای عملی و بسیار ساده برای تغییر دادن پیام هایی قدیمی است که ما دیگر نیازی به آنها نداریم.

    ? این جملات شبیه به اندیشه ای مثبت یا فکری که ما می توانیم ذهنمان را آگاهانه بدان متمرکز سازیم می باشد هنگامی که می خواهیم مراحل تغییر و تحول را در وجودمان آغاز کنیم و بر میزان اتکاء به نفس  مان اضافه کنیم لازم است دو نکته را عمیقاً و قلباً بپذیریم:

    1- این خود ما هستیم که اندیشه هایی را که در وجودمان هست، خلق می کنیم، و این ما هستیم که مسئول آنها می باشیم.

    2- زندگی همواره رو به رشد و تکامل است .

    پایه و اساس کاربرد اظهارات تأکید آمیز به شکل زیر است:

    اعتقادی که انسان نسبت به خود پیدا می کند ? عادت ? اندیشه

    چگونه می توان اظهارات تأکید آمیز خلق کرد؟

    1- اظهارات تأکید آمیز باید در زمان حال بیان شود.

    2- استفاده از ضمیر شخصی «من» بسیار مهم است.

    3- این اظهارات باید همواره جنبه ای مثبت و سازنده داشته باشد.

    4- اظهارات تأکید آمیز، زمانی از قدرت و تأثیر بیشتری برخوردار هستند که شما آن را به صورت جمله ای کوتاه و واضح و روشن بیان کرده باشید.

    5- این جمله باید معنایی دقیق برای شخصی که آن را بیان می کند داشته باشد.

    6- این اظهارات باید با واقعیت هایی که شخص بازگو کننده را در بر گرفته است، مطابقت و نزدیکی داشته باشد؛ و همچنین جمله با روند فکری و اعتقادی بازگو کننده هماهنگی کامل داشته باشد.

    7- این اظهارات باید کاملاً مشخص و دقیق باشد. جملات بیش از حد کلی، عمومی و مبهم به سختی مورد توجه قرار می گیرد.

    8- جملات مورد نظر باید اغلب در طول روز به مدت سه ماه تکرار شوند. به وسیله «تکرار» پیام از سطح ضمیر خودآگاه به ضمیر ناخودآگاه منتقل می شود.

    برای تکرار این جملات دو زمان بسیار مناسب است: لحظاتی پس از بیدار شدن از خواب و لحظات پیش از آنکه خواب شما را برباید. در چنین لحظاتی جملات سریعتر و مستقیم تر به ضمیر ناخودآگاه راه خواهد یافت.

    * چگونه از یک جمله تأکید امیز استفاده کنید:

    1- یکی از بخش های مختلف زندگی تان را که مایلید روی آن کار کنید انتخاب نمایید ( روابط اجتماعی، محیط کار، عشق ، برخورد با فرزند )

    2- تصمیم بگیرید که میل دارید شاهد بروز چه چیزهایی در این بُـعد از زندگی تان بشوید.

    3- جمله ای ساده بیان کنید که بتواند از هدف مورد نظرتان سخن بگوید.

    4- اجازه دهید که ذهنتان به این جمله ی تأکید آمیز عادت کند.

    5- این جمله را در هنگام بیدار شدن و خوابیدن تکرار کنید:.

    6- صبور باشید و دست از مداومت در کارتان بر ندارید.

    * جملاتی برای نمونه:

    «من خود را دوست دارم»،

    «من موجودی فعال و مهربان و کاردان هستم»

    «من صمیمی ترین دوست برای خود هستم»

    «من همانم که هستم و خیلی هم راحتم»

    *چگونه می توان فهمید که این اظهارات مؤثر و مفید واقع شده اند؟

    هنگامی که به هدفی که در هنگام بیان جمله ای تأکید آمیز به دنبال آن بوده ایم دست پیدا کنیم و یا آن را حس کنیم، این بدان معناست که جمله تأکید آمیز مؤثر و مفید بوده است.

    برگرفته از کتاب: احترام و اتکا به نفس

    نوشته: دکتر رُزِت پُلتی و دکتر باربارا دابز

    برگردان: فریده مهدوی دامغانی


        نظرات دیگران ( )

  • اعلامیه ی احترام و اعتماد به نفس
    نویسنده: عظیم جان ابادی پنج شنبه 87/2/26 ساعت 8:48 صبح

    اعلامیه ی احترام و اعتماد به نفس

    (قسمت دوم)


     اعلامیه ی احترام و اعتماد به نفس ( قسمت اول ) 

    ? پرورش احترام و اتکاء به نفس بسیار ضروری است زیرا:

    آن چه را ذهن بدان توجه نشان می دهد. به همان اندازه نیز در نظر  ارزشمند می پندارد و  آنچه را که ذهن در نظر ارزشمند نمی پندارد، در گوشه ای رها خواهد ساخت.

    آنچه را که ذهن پیوسته آن را ارزشمند در نظر داشته باشد، همان را باور می کند و آن را بسیار جدی می گیرد و در نهایت به انجام دادن آن مبادرت خواهد ورزید.

    ? پرورش احترام به نفس در یک فرد بالغ

    افراد بزرگسالی که به هر دلیل شرایط لازم را برای پرورش و شکوفایی چنین احساسی در دوران کودکی پیدا نکرده اند تنها خود می توانند تصمیم بگیرند که تغییر و تحولاتی در زندگی خود پدید بیاورند یا نه...

    این وضعیت از طریق سپری کردن چندین مرحله مهم انجام می گیرد:

    ? آگاهی یافتن از مشکل اصلی

    نخستین کاری که می توان برای پرورش احترام و اتکاء به نفس خود انجام داد این است که از این کمبود، آگاهی پیدا کنیم و سعی نماییم این کمبودی را که زندگی ما را مختل ساخته است جبران کنیم.

    ? تغییر دادن روش برقراری ارتباط درونی و خارجی

    ارتباط درونی

    پیام هایی که از سوی والدین یا تمام کسانی که در اطراف محیط زیست ما حضور دارند و در طول رشد و پرورش ما دریافت می شود . در واقع این نوعی برقراری ارتباط درونی است : نوعی دیالوگ درونی و باطنی که گاه پایان ناپذیر است و می تواند بر تمام زندگی ، عواطف ، احساسات و اعمال و کردار ما تأثیر بگذارد.

    این امکان هست که انسان بتواند از دیالوگ های باطنی خود، به صورت خود آگاهانه آگاهی پیدا کند و دیالوگ های منفی گرایانه باطنی خود را بشناسد و به تغییر دادن تدریجی این نوع دیالوگ های باطنی اقدام کند. و پیام های مثبت گرایانه و امید بخش را جایگزین آنها سازد و آنها ( دیالوگ های مثبت) را با خود تکرار کند پس از چندی احترام و اتکاء به نفس در شخص به شدت افزایش پیدا می کند.

    برقراری ارتباط بیرونی

    چنانچه خود درونی ما، پیوسته ما را محکوم کند و بی وقفه، زبان به ملامت و شکایت از ما بگشاید، محتوای ارتباط ما با دیگران بازتابی از همین اوضاع درونی خواهد بود. بدینسان هنگامی که دیالوگ باطنی تغییر می یابد و یک رشته پیام های تشویق آمیز برای خود صادر می کنیم به میزان احترام و اتکاء به نفس ما افزوده خواهد شد و طبعاً به همان اندازه نیز برقراری ارتباط با دیگران رضایتمندانه تر، راحت تر و ساده تر خواهد بود.

    ? تنظیم و ترمیم افکار عجیب و غیر منطقی

    دکتر دیوید پورتر طی تحقیقاتی که انجام داده به این نتیجه رسیده است که دست کم ده شیوه نادرست تفکر وجود دارد که می تواند وضعیت روحی شخص را بیش از پیش به مخاطره اندازد. بسیار مهم و ضروری است که این اشکال نادرست در روند تفکر را شناسایی کنیم تا بتوانیم با سهولت بیشتری آنها را از ذهن خود بیرون کنیم:

    * به صورت مطلق اندیشیدن (همه چیز یا هیچ چیز)

    در اکثر شرایط زندگی هیچ چیز کاملاً مطلقی وجود ندارد بدین ترتیب هنگامی که شخص می گوید «من آدمی ناشی و بی لیاقت هستم» باید دریافت این شخص در اشتباه کامل به سر می برد، لیکن از شدت تکرار این گونه جملات نادرست، موفق می شود بر شدت کمبود اتکاء به نفس خود بیفزاید. شاید جمله ای بدین شکل، مناسبتر و صحیح تر باشد« امروز خیلی ناشی و بی لیاقت شده ام...» که البته این شامل همه ی کارهای دیگر نمی شود.

    * کلی گرایی

    «من هرگز در عمرم شانس نداشته ام !» بیان این نوع جملات کلی که ناگهان بدون در نظر گرفتن واقعیت، همه چیز را در مجموعه ای منفی و ناخوشایند و ناراحت کننده، در بر می گیرد، به کاهش اتکاء به نفس فرد کمک می کند.

    * نفوذ تصاویر منفی در تصاویر مثبت

    مشاهده ی چیزهای منفی، و فراموش کردن جنبه های مثبت، کاری است که اکثر مردم این دنیا به انجام دادن آن مبادرت می ورزند.

    * ندیدن جنبه های مثبت در وجود خویشتن

    * نتیجه گیری شتابزده

    پیشگویی اوضاع و اعلام عدم موفقیت آنها، بدین معناست که شما دقیقاً در شرایطی قرار خواهید گرفت که اوضاع اساساً به خوبی پیش نرود و همان طور که خودتان بیان داشته اید، همه کارها خراب از آب درآید... این شیوه های تفکر بر روی احساسات، لیاقت و کاردانی و مهارت شخصی و در نتیجه احترام به نفس تأثیر می گذارد.

    * «مبالغه» یا برعکس « کمتر نشان دادن اوضاع»

    در اینجا ما به جزئیات کوچک اهمیت مبالغه آمیزی می دهیم و باعث کاهش اعتماد به نفس در خود می شویم.

    *استدلال کردن بر پایه ی احساسات

    * باید – لازم است – حتماً بایستی

    عقیده ای که اغلب در ذهن برخی از انسان ها وجود دارد این است که باید حتماً برخی از کارها را انجام دهند و یا یک رشته حالات مشخص را در وجود خود آشکار سازند. عبارات «باید» ، «لازم است» پیام هایی هستند که شخص در دوران کودکی دریافت کرده است و از هیچ نوع ارزش معتبری در زندگی فعلی آن شخص برخوردار نمی باشد.

    * برچسب زدن

    «من خیلی کودن هستم» گفتن این گونه جملات، به احترام و اتکاء به نفس شخص، لطمه وارد می آورد.

    * سرزنش

    ملامت کردن خود یا دیگران، هرگز هیچ نوع مشکلی را حل نمی کند.

    ? پذیرفتن مسئولیت های زندگی خویش

    هر انسانی باید این واقعیت را به خوبی دریابد که هیچ موجودی از راه نخواهد رسید تا مسئولیت های زندگی انسانی دیگر را در دست گیرد! در واقع هر انسانی، به طور فردی و جداگانه، مسئول زندگی خود، و آن چه بدان مبدّل می گردد، است. در نتیجه پذیرفتن مسئولیت زندگی خود، بدین معناست که سه سؤال اساسی از خود بپرسید و سعی در یافتن پاسخ هایی برای آنها باشید.

    1- من چه چیزی برای خود می خواهم؟

    شما باید با وضوح هر چه تمام تر، آن چه را که برای خود می خواهید ذر ذهن و قلبتان مشخص کنید و در برابر مشکلات زندگی ایستادگی کنید و بر میزان اعتماد به نفسی  که می توانید به خود داشته باشید، بیفزایید.

    2- از دیگران چه انتظاری دارم؟

    درخواستی واضح و روشن، همواره پاسخی واضح و روشن به همراه خواهد داشت.

    3- باید از چه کارهایی اجتناب کنم؟

    این پرسش بسیار اساسی است. رهاکردن برخی از خواسته ها برای پیشروی به جلو، اغلب می تواند احساس اندوه و غصه، و نیز حالت رکود را در فرد کاهش دهد و شخص دیگر خود را در بن بستی اجتناب ناپذیر مشاهده نکند.

    ? پرورش دادن حس شفقت و رحم

    هر قدر بیشتر بتوانیم شفقت و رحم را در وجود خودمان پروش دهیم، بیشتر قادر خواهیم بود، بر میزان ارزشی که در باطن برای خود تأمل هستیم بیفزایم.

    شما نخست باید خودتان را دوست داشته باشید تا به دیگران عشق بورزید. در واقع آن احساس امنیت و آرامش درونی ای که مخصوص کسانی است که می دانند مورد عشق و علاقه ی دیگران هستند و خود را به عنوان انسان هایی کاردان و ماهر و قابل می دانند، اجازه می دهد که نسبت به دیگران، بسیار دل رحم و مهربان و با محبت باشند و در غم و رنج و ناراحتی دیگران خود را سهیم بدانند.

    ? ارج نهادن به اعتقادات باطنی خود

    ارج نهادن به عقاید و اعتقادات باطنی (که همواره رو به تکاملی و رشد است)، به معنای ابراز توجه به ارزش های و اعتقادات و آرمان های خود در زندگی روزمره و بهبود بخشیدن به رفتار ظاهری خود در جامعه است. در واقع، این بدان معناست که انسان بتواند در شرافت و راستی و درستی کامل به زندگی بپردازد و در نتیجه پیوسته بر اتکاء به نفس خویش بیفزاید.

    ادامه دارد...

    در قسمت بعد  چند توصیه برای افزایش میزان اتکاء به نفس ارائه خواهیم داد.


        نظرات دیگران ( )

    <      1   2   3   4   5   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • ویژه نامه شهادت امام حسن مجتبی با بیش از 100 مطلب
    ادرس جدید سایت
    کپسولهای ترک اعتیاد، بلای جان معتادان
    کتامین
    روشهای نوین ترک سیگار
    [عناوین آرشیوشده]