سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----1339064---
بازدید امروز: ----29-----
بازدید دیروز: ----8-----
طلاق - موسسه آسیب های اجتماعی ستایشگران زاهدان
 
 
  • درباره من
    طلاق - موسسه آسیب های اجتماعی ستایشگران زاهدان
    عظیم جان ابادی
    وبلاگ موسسه آسیب های اجتماعی ستایشگران به شماره ثبت 174 واقع در زاهدان با اهداف کاهش آسیب و مواد مخدر ایدز که از جمله کارهای موفق این موسسه افتتاح اولین مرکزDIC(مرگز کذری معتادین )جنوب شرق کشور تحت حمایت معاونت امور فرهنگی و پیشگیری بهزیستی س و ب ادرس مرکز زاهدان خیابان هیرمند شمالی بین هیرمند 47و49که این مرکز توانسته با تحت پوشش قراردادن بیش از 400معتاد گذری در یه سال گذشته در یکی از محله ای محروم شهر زاهدان امارخوب و قابل توجهی از خود به جای گذارد.ضمنا تمام سوالات شما رادر مورد ایدز-اعتیاد-آسیب های اجتماعی- مهارت های زندگی-ترک اعتیاد- جوابگو می باشد. تلفن های تماس:05414508964-09395438549وهمچنین در زمینه ترک اعتیاد و خدمات مشاوره ایی و حمایتی ویژه معتادین در شهر زاهدان به صورت رایگان همکاری مینماید
  • لوگوی وبلاگ
    طلاق - موسسه آسیب های اجتماعی ستایشگران زاهدان

  • پیوندهای روزانه
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
    انواع مواد مخدر
    ایدز
    ترک اعتیاد
    همایش و کارگاه اموزشی موسسه ستایشگران
    بهداشت و سلامت
    دهان و دندان
    سلامت چشم ها
    کودکان
    داروها
    زنان و بارداری
    بیماری های کلیه
    بیماران دیابتی
    سرطان ها
    خون
    خواب و استراحت
    مراقبت از پا و کمر
    بزرگان علم پزشکی
    گوش حلق بینی - مو
    شناخت بیماری ها
    محیط زیست
    مضرات سیگار
    حجامت
    بیماری قلبی
    صرع
    سلامت روح و روان > آرامش ؛ عصبانیت
    سلامت روح و روان > معلولیت
    اعتماد به نفس و عزت نفس ؛ موفقیت ؛ کمرویی
    فقر بیکاری
    خودکشی
    دختران فراری و فحشا
    طلاق
    آسیب های اجتماعی مراکز غیر دولتی
    سلامت روح و روان > افسردگی ؛ بیماری های روانی
    مهر 1387
  • لینک دوستان من
    وبلاگ تخصصی حضرت معصومه «کریمه اهل بیت »
    عرشیان خاک نشین «شهید مرتضی بصیری»
    کریم اهل بیت
    تنها ترین سردار
    لینک باکس وبلاگ های مذهبی
    عاشقان وصال
    خط سبز
    وصال
    انتظار سبز
    حضرت مهدی عج
    هَل مِن ناصر یَنصُرنی
    خورشید خیبر
    نگاهی نو به فردا
    هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره و مقاله)
    مشکی رنگه عشقه
    ای تشنه لب
    پوست کلف
    عــــشقـــــولـــــک
    اتحادیه دانش آموزی سیستان و بلوچستان
    انجمن طنین تفتان(ملی،مردمی،مستقل)
    .•¤ خانه آرزو ¤•.
    شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
    دست خط ...
    فرشتگان رنجور
    ماورای سکوت
    بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.
    دم مسیحائی
    احساس با تو بودن
    گل یخ
    خلوت من
    دل نوشته های یک دختر شهید
    پشت جبهه
    شب مهتابی
    مه نو سفر
    وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
    او برای دم هر ثانیه ام رحمتی بود عظیم!
    نان ، عشق ، موتور هزار
    پلاک هشت
    کجایند مردان بی ادعا؟
    به برادرم مسیح
    کجایید ای شهیدان خدایی
    .:: رویش عشق::.
    در فراق وطنم
    امید آخر
    یک قدم تا پشت خاکریز
    قدرت شیطان
    آقاشیر
    بررسی عوارض استمناء و راه های ترک آن
    دل نوشته های کودک خیابانی
    تام ( تفکر - ایمان - محبت )
    سجاده ای پر از یاس
    تا ریشه هست، جوانه باید زد...
    خلوت تنهایی
    پرسه زن بیتوته های خیال
    فتوبلاگ
    آسیبهای اجتماعی
    آنالیز ریاضی قرآن
    مذهب عشق
    عاشق آسمونی
    .: شهر عشق :.
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • وضعیت من در یاهو
  • اپیدمى طلاق
    نویسنده: عظیم جان ابادی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 3:57 عصر

    در گذشته‌اى نه چندان دور مى‌گفتند؛ زن با لباس سفید به خانه بخت مى‌رود و با کفن خارج مى‌شود. امروز دیگر این‌گونه نیست و على‌رغم آنکه کشور ما داراى یک فرهنگ غنى است،‌طلاق قباحت خود را در جامعه از دست داده است و جوانان به راحتى از طلاق صحبت مى‌کنند.

    در این ارتباط مدیر امور آسیب‌دیدگان اجتماعى بهزیستى با اعلام اینکه رشد طلاق نسبت به ازدواج 12 درصد بیشتر شده است، طلاق را مهمترین آسیب اجتماعى در کشور دانسته و آمارهاى موجود در این زمینه را نگران‌کننده مى‌داند.

    به گفته معاون قضائى رئیس کل دادگسترى استان تهران طبق آمار در سالهاى اخیر از هر 4 ازدواج در استان یک مورد منجر به طلاق شده است.
    براساس آمار سازمان ثبت طى هفت ماهه اول سال‌جارى 75 هزار و 39 ازدواج در استان تهران ثبت شده که از این تعداد 15 هزار و 750 مورد منجر به طلاق شده است و تنها در منطقه رباط‌کریم تهران نرخ طلاق در این مدت 119 درصد رشد نشان مى‌دهد. در این میان 20 تا 24 ساله‌ها بیشترین زنان جوان طلاق‌گرفته استان هستند.
    اما امروزه اپیدمى گسترش طلاق تنها مختص تهران و شهرهاى بزرگ نیست و این معضل در شهرستان‌هاى کوچک نیز رخنه کرده است. برابر آمار سازمان ملى جوانان، طى 5 سال گذشته بیشترین طلاق‌ها در کشور در مناطق روستایى رخ داده است و طى سالهاى 80 تا 85 بیشترین نرخ طلاق در جامعه روستایى یک سال پس از ازدواج بوده است. در مجموع و بر اساس برخى گزارش‌ها، افزایش آمار طلاق در کشور از دایره اعداد یک رقمى فراتر رفته و هر سال شاهد افزایشى بین 13 تا 15 درصد مى‌باشیم. برابر آمار 52 درصد مراجعه‌کنندگان براى طلاق در کشور کمتر از 5 سال از زمان ازدواج آنها گذشته و افرادى که از همان زمان پس از عقد دچار مشکل منجر به طلاق شده‌اند نیز در سال گذشته 65/14 درصد کل طلاق‌ها بوده است.
    در این میان کارشناسان و آسیب‌شناسان امور اجتماعى در خصوص افزایش آمار طلاق در کشور هشدار داده و هر کدام دلایلى براى گسترش این معضل اجتماعى مطرح مى‌کنند.
    برخى عمده‌ترین دلایل طلاق در جامعه را معضلات اقتصادی، نبود شغل مناسب و عدم امنیت شغلى عنوان مى‌کنند و بر این باورند که در جامعه ایرانى قبل از اینکه افراد به ازدواج نیازداشته باشند، نیاز به اشتغال دارند و زمانى که بیکارى در جامعه زیاد باشد، طلاق هم زیاد مى‌شود.
    بعضى اعتیاد را اولین عامل افزایش طلاق در جامعه مى‌دانند. برخى جامعه‌شناسان مهاجرت راعامل اصلى گسترش طلاق مى‌دانند و چندى از روانشناسان ازدواج‌هاى اینترنتى و آشنایى‌هاى خیابانى را علت بسیارى از طلاق‌‌ها عنوان مى‌کنند.
    تورم، گرانى مسکن و اجاره‌بها، تشریفات زاید در زندگى‌ها، چشم و هم‌چشمی، عدم تامین نیازهاى زندگی، فقدان خودباورى زوجین و باور نکردن همسر در زندگى زناشویی، مهریه سنگین، در نظر گرفتن معیارهاى ظاهرى و مادى هنگام ازدواج، ضعف مهارت‌هاى اجتماعى و... همه از مواردى است که کارشناسان مختلف یک یا چند مورد از آن را از دلایل مهم گسترش طلاق در جامعه عنوان مى‌کنند اما به‌راستى کدام یک از موارد فوق مهمترین دلایل گسترش طلاق است تا مسئولان و برنامه‌ریزان کشور براى آن طرحى هدفمند ارائه دهند؟‌
    به گفته مسئولان سازمان ملى جوانان هنوز برنامه جامع محورى و ملى براى کاهش میزان طلاق و رسیدگى به مشکلات زوجین در کشور وجود ندارد. این در حالى است که به گفته کارشناسان، پیشگیرى از آسیب‌هاى اجتماعى در هر جامعه‌اى موکول به شناخت علمى ویژگى‌ها و قانونمندى‌هاى حاکم بر تحول آسیب‌ها در آن جامعه و به‌کارگیرى یافته‌هاى علمى در فرآیند برنامه‌ریزى‌هاى اجتماعى است. در این ارتباط مى‌توان گفت در حوزه بسیارى از آسیب‌هاى اجتماعى بویژه طلاق، برنامه‌ریزان و سیاستگذاران کار میدانى نکرده‌اند و ناهماهنگى سازمان‌هاى مسئول از دلایل مهم افزایش آسیب‌هاى اجتماعى بویژه طلاق است.
    در این خصوص مدیرکل امور بانوان و خانواده استاندارى تهران با اشاره به اینکه آمار طلاق از سال 80 سیرغیرمنطقى پیدا کرده، معتقد است بحث تحکیم بنیان خانواده در دولت نهم مطرح شده است و براى اولین بار با تشکیل شورایى دراین زمینه به صورت عملى و غیرسیاسى به مسئله طلاق در خانواده پرداخته است.
    از یاد نبریم طلاق و فروپاشى خانواده‌ها هرچند خود یک معلول است که به دلیل و یا دلایل مختلف بروز مى‌کند اما مى‌تواند دلیل بسیارى از ناهنجارى‌ها و بروز آسیب‌ها در جامعه باشد و این امر بیشترین تاثیر و آسیب روانى را بر روى فرزندان دارد و اصولا بیشترین آسیب‌هاى اجتماعى گریبانگیر کودکان با خانواده‌اى غیرمستحکم و بچه‌هاى طلاق است. کودکانى که آینده‌سازان این مرز و بوم هستند.
    منبع:روزنامه رسالت

        نظرات دیگران ( )

  • طلاق،خانواده و پیامدهاى آن
    نویسنده: عظیم جان ابادی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 3:57 عصر

    خانواده از ابتداى تاریخ تاکنون در بین تمامى جوامع بشرى به عنوان اصلى‌ترین نهاد اجتماعی، زیربناى جوامع و منشا فرهنگ، تمدن‌ها و تاریخ بشر بوده است. همواره پرداختن به این بناى مقدس و بنیادین جامعه و حمایت و هدایت آن به جایگاه واقعى و متعالى‌اش اصلاح خانواده بزرگ انسانى و غفلت از آن موجب دور شدن بشر از حیات حقیقى خود و سقوط به ورطه هلاکت و ظلالت بوده است.
    خانواده موثرترین عامل انتقال فرهنگ و رکن بنیادى جامعه است که در شرایط مختلف در تاثیر و تاثر متقابل با فرهنگ و عوامل اجتماعى است. انسان‌ها در خانواده به هویت و رشد شخصیتى دست مى‌یابند و در خانواده‌هاى سالم و رشید به تکامل معنوى و اخلاقى نایل مى‌شوند. خانواده عامل کمال‌بخشی، سکونت، آرامش و بالندگى به اعضاى خویش است که در تحولات اساسى جوامع نقش عمده‌اى ایفا مى‌کند.
    استحکام بنیان خانواده، همواره مورد توجه پیامبران، مصلحان اجتماعى و اندیشمندان بوده است. سلامت اجتماع در گرو ثبات و پایدارى خانواده است و زوال این نهاد و پایه، پیامدهاى بس ناگوار را در مقیاس اجتماعى به دنبال خواهد داشت.
    طلاق امرى ناموجه
    یکى از بزرگترین خطراتى که جامعه و زندگى خانواده‌هاى ایرانى را تهدید مى‌‌کند، طلاق است. امروز آمارها در این زمینه تکان دهنده و غیر قابل باور است. به کجا مى‌رویم؟ و در چه فکرى هستیم؟ با جدایى و درخواست طلاق به دنبال رسیدن به چه ایده‌آلى هستیم؟ چرا اجازه مى‌دهیم گسترش زندگى ماشینی، مشکلات و انحطاطات اخلاقى ناشى از آن، بنیان خانواده را سست و متزلزل نماید؟ جاى بسى تاسف است که در کشور اسلامى ایران باید هر روز شاهد افزایش آمار طلاق باشیم )!( چرا نباید در این خصوص از سوى علماى دین، جامه‌شناسان، روانشناسان و دستگاه حاکمه در سطح کلان جامه فکر اساسى نشود؟ و چرا به این پدیده بسیار مذموم که به سان موریانه و خوره به جان جامعه افتاده است، و آن را از درون تهى مى‌سازد، اجازه خودنمایى مى‌دهیم؟! زنان و دختران این مرز و بوم گرفتار چه سرابى شده‌اند که امروز گوى سبقت را در تقدیم دادخواست طلاق به دادگاه‌ها ربوده‌اند؟ زنان و دختران این آب و خاک به امید چه آینده‌ای، کانون گرم خانواده را که مرکز امید و پناهگاه همسر و فرزندانشان مى‌باشد، تخریب و ویرانه مى‌سازند؟ امروز بخشى از معضلات اصلى و اساسى جامعه ما زنان مطلقه‌اى هستند که در خیابان‌ها با آرایش غلیظ خود براى‌ کسب درآمدی، جوانان و مردان هوسباز و بوالهوس را به دامن فساد کشانده و مى‌کشند! آیا مدینه فاضله بعد از طلاق همین است؟ آیا طلاق عاطفى و تحقق آن یعنى آنکه خداى ناکرده تمام مهر و محبت که در امرى نامشروع به خاطرهوس و هوى پاى نامحرمان ریختن؟! آرى جدایى و طلاق بیشتر متوجه کانون خانواده است که دل به عنایت و مهر والدین گرم داشته و خانه را مرکز امن و آسایش خویش مى‌شناسند و در خانواده آن که بیش از دیگران لطمه خواهد خورد فرزندان مى‌باشند و لذا اگر والدین دلسوز واقعى باشند هرگز تن به این کار ناپسند نخواهند داد، چرا که طلاق رفتارى نابهنجار و غیر طبیعى و خطا و گناهى است اجتماعی، ضمن آنکه گسستن سنگ بناى اجتماع است و شالوده زندگى را متلاشى مى‌نماید.
    پس لرزه‌هاى طلاق
    زن پس از طلاق، متحمل پس‌لرزه‌هاى روحى و فشارهاى روانى آن نیز مى‌شود. وقتى زنى مى‌بیند زندگى‌اى که با هزار امید و آرزو شروع کرده بوده از هم پاشیده است، یاس و ناامیدى در دلش ریشه مى‌کند و این ریشه‌ها، هر روز گسترده‌تر مى‌شوند و زن را گاه تا مرز افسردگى کامل و حتى جنون مى‌کشانند. زن بیشتر از مرد احساس شکست مى‌کند و خود را بازنده‌اى مى‌داند که نتوانسته انتخاب درستى در زندگى‌اش داشته باشد و یا با وجود انتخاب درست، در ادامه زندگى نتوانسته درست با مشکلاتش کنار بیاید و با آنها دست و پنجه نرم کند. از سویى زن، مامنى براى تسکین روحى و کاهش اضطراب و نگرانى‌هایش ندارد و از سویى دیگر، همه سعى دارند براى او نسخه‌هاى جدید بپیچند و یا سرزنش کنند. یادآورى کشمکش‌ها و جنجال‌هاى پیش از طلاق و هنگام دادرسى نیز خود عامل فشارهاى روحى مضاعفى است که پس از طلاق علاوه بر دیگر مسائل، روحیه زن را آزرده مى‌کند.
    برخى زنان که در پیگیرى طلاق خود را مقصر مى‌دانند، قطعا در آینده با عذاب وجدان روبروگشته و آسیب‌هاى جدى را تجربه خواهند نمود که تبعات منفى آن، ایشان را از پاى در خواهد آورد! عوارض ناشى از طلاق بر زن را، بر عوارض فردی، خانوادگى و اجتماعى دسته‌بندى مى‌کنند که فهرست‌وار در ذیل به آنها اشاره خواهد شد.
    ترس و تنهایی، دچار افسردگی، گرفتار مشکلات اقتصادى اعم از مسکن، شغل و تامین مایحتاج زندگی، روى آوردن به ارتکاب جرم و بزه چون: قتل، اعتیاد، فحشا و خودکشی، به دوش کشیدن مشکلات تربیتى و اقتصادى کودکان، سر درد، برونشیت، آسم، افزایش فشارخون، بى‌قرارى در خواب، احساس عدم سلامتی، اختلال حواس، پناه بردن به الکل، موادمخدر و سیگار، طرد از اجتماع، از دست دادن حمایت اجتماعى خانواده، کاهش نفوذ اجتماعی، تضعیف موقعیت و فرصت‌هاى اجتماعی، در امان نبودن از طعنه‌ها و نگاه‌هاى کنجکاوانه اطرافیان، کاهش فرصت‌هاى ازدواج مجدد، فرار از خانه، ولگردى و انحرافات جنسى و فساد اخلاقى شدن از عوارض فردى طلاق براى زنان است.
    طلاق زوجین خواه ناخواه روى فرزندان تاثیر مى‌گذارد و لذا کودکان نیز چون مادران خود در اثر طلاق دچار مشکلات روحى و جسمى مى‌شوند که فرار از خانه، رفتارهاى ضد اجتماعی، مشکلات تربیتی، اختلال در هویت فردى و خانوادگی، افت تحصیلی، به هم خوردن تعادل روحى و روانی، عدم برخوردارى از قاطعیت و استقلال، کاهش اعتماد به نفس، اضطراب، زودرنج بودن، پرخاشگرى و عصیان و ... از مشکلات و معضلاتى است که فرزندان طلاق به آن دچار مى‌شوند.
    با افزایش طلاق، یکپارچگى اجتماعى از بین رفته و روابط اجتماعى بیمار شده و روح پویایى جامعه از بین مى‌رود. جامعه‌اى که درگیر طلاق است به مسائل ذیل گرفتار مى‌گردد:
    افزایش جرایم،؛ تزلزل اجتماعى و عدم ثبات جامعه، متلاشى شدن کانون گرم خانوادگی، افزایش هزینه کشور براى جلوگیرى از جرایم منتج از طلاق چون: ساختار دادگاه‌ها، زندان‌ها، مراکز نگهدارى کودکان بزهکار و طرح اقامتگاهى براى زنان مطلقه و افزایش فقر، فساد و فحشا در جامعه.
    جامعه‌اى که درگیر طلاق است، شهروند مسئول کمترى دارد. طلاق نه تنها اثرات اقتصادى منفى بسیارى بر خانواده دارد، بلکه این اثرات در تک‌تک سلول‌هاى اجتماع رخنه مى‌کنند و حتى خانواده‌هاى سالم ناخودآگاه در اجتماع تحت تاثیر عوارض طلاق قرار مى‌گیرند. براى رفع معضل طلاق باید همه در کنار هم قرار بگیریم و با یک عزم ملى این طاعون خانمان برانداز را ریشه کن و یا به حداقل رسانیم.
    منبع:روزنامه رسالت

        نظرات دیگران ( )

  • طلاق خاموش
    نویسنده: عظیم جان ابادی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 3:56 عصر

    طلاق خاموش و یا همان طلاق عاطفى واژه اى است که در زندگى مدرن امروز بسیار به گوش مى خورد آنگونه که گاهى فکر مى کنیم تمام زیبایى زندگى مشترک در روزهاى اول آن خلاصه شده است. یعنى درست تا وقتى که هر دو طرف براى هم تازگى دارند و به هرنحوى در صدد جلب رضایت هم هستند اما با گذشت زمان و سایه انداختن سختى ها و مشکلات بر زندگى، بى تفاوتى و بى روحى بر زندگى حاکم مى شود و آن وقت است که طلاق عاطفى صورت مى گیرد.
    طلاق خاموش یا همان طلاق عاطفى، نوعى از جدایى است که در آن زن و شوهر اگرچه با هم زیر یک سقف زندگى مى کنند اما هیچ مهر و محبت و عاطفه اى بین آنها حاکم نیست، در این نوع زندگى، تنها چیزى که زوجین را به هم متصل مى کند قراردادى است که در ابتداى زندگى آن را پذیرفته اند، قراردادى که معمولاً هر دو طرف در زمان امضاى بند بند موارد آن، مهر و محبتى را در دل احساس کرده اند اما پس از گذشت سالها، اکنون همین رابطه شیرین و گرم به سردى و خاموشى گراییده است.
    دکتر محمود دژکام روانشناس و عضو هیأت علمى دانشگاه علوم پزشکى شهید بهشتى طلاق عاطفى را این گونه تعریف مى کند «در طلاق عاطفى دو نفر به صورت فیزیکى از یکدیگر جدا نمى شوند، بلکه کنار هم زندگى مى کنند و شرایطى بر روابط آنها حاکم است که در طلاق متعارف وجود ندارد.» وى ادامه مى دهد: «این اتفاق مى تواند به صورت یک طرفه و یا دو طرفه و به مرور زمان رخ دهد و دوطرف بتدریج متوجه شوند که جذابیت، کشش و علاقه و عاطفه مثبتى که نسبت به هم داشته اند در بین آنها رنگ باخته است. به عبارتى حساسیت ها، کنجکاوى ها و نگرانى هایى که آنها نسبت به هم نشان مى دادند فروکش مى کند و باعث ایجاد کرختى در بین آنها مى شود و این احساس باعث مى شود که همیشه یک طرف نسبت به رفتارهاى دیگرى شکایت داشته باشد، مواردى مانند درک نشدن، بى توجهى، اشتغال زیاد، تکروى و بى توجهى به نیازها و خواسته هاى طرف مقابل که معمولاً این شکایت ها بیشتر از جانب زنان نسبت به مردان صورت مى گیرد، ضمن آن، که گاهى نیز مردان از انرژى و نشاط نداشتن همسر، بى علاقگى و فراموشکارى و بى دقتى درامور گله مند هستند. به خصوص آن که مسائل استرس زا و اشتغال هاى فکرى و فیزیکى و نبود آرامش در محیط زندگى و کار نیز باعث تشدید این موضوع مى شود.»
    دژکام بروز چنین مشکلاتى در جامعه ایرانى را نتیجه گذر از جامعه سنتى به صنعتى مى داند و اضافه مى کند: «یکى ازمهمترین آسیب هاى ناشى از مؤلفه هاى متفاوت جامعه سنتى و صنعتى، گسسته شدن روابط خانوادگى و به سردى گراییدن روابط مثبت و شیرین خانوادگى است. روابطى که با گذشت زمان و گذر از این پروسه منجر به متفاوت شدن خواسته ها، نگرش ها و نیازهاى زن و مرد و متعاقب آن دور شدن آنها از هم شده است که در چنین شرایطى تنها وجود انگیزه اى خاص مى تواند دو نفر را به زندگى در کنار هم وادار کند که معمولاً این انگیزه نیز وجود فرزندان و یا در کشور ما مسائل خاص اجتماعى است، مسائلى که منجر به تحمل زندگى و ادامه آن مى شود. در حالى که این گونه زندگى کردن هر لحظه آماده رخدادى جدید خواهدبود.
    این اظهارات دکتر دژکام دقیقاً نکاتى است که یک آسیب شناس اجتماعى طرح مى کند، نکاتى که هشدارى جدى براى ادامه زندگى است «رسیدن به مرحله طلاق عاطفى در زندگى حکم زنگ خطرى را دارد که به رسیدن به طلاق قانونى منجر مى شود.»
    توضیحات بعدى محمد اکبرى نیز ماجرایى است که شاید براى بعضى از ما به نوعى در زندگى تجربه شده باشد. «معمولاً بیشتر ازدواج ها بر پایه عشق و علاقه صورت مى گیرد اما همیشه آینده مطابق با آن چه فکر مى کنیم پیش نمى رود و گاهى در زندگى مشترک اتفاقاتى رخ مى دهد که باعث مى شود به ناگاه تمام تصورات ما فرو بریزد. در این شرایط اگر دو طرف نتوانند بنا به شرایطى که وجوددارد از هم جدا شوند به ناچار مجبور خواهندشد با سخت ترین شرایط تا پایان عمر، زندگى خود را با طلاق عاطفى سپرى کنند.»
    وى درباره عواقب چنین روندى در زندگى توضیح مى دهد: «تفاوت هاى فردى یک اصل مسلم غیرقابل انکار است که براى نظام اجتماع و طبیعت ضرورى است و به پیروى از این اصل طبیعى اگر هم بین زن وشوهر اختلاف وجود داشته باشد این اختلاف ها مى تواند با گذشت و چشم پوشى برطرف شود. در حالى که اگر این فاصله زیاد شود عوارضى متوجه زن و مرد و فرزندان مى شود و البته اگر بالاخره جدایى رخ دهد به خصوص در ایران بیشترین عوارض جدایى را زن متحمل مى شود. آن هم به دلیل نوع نگاه جامعه به قشر زن، محدودیت هاى اجتماعى و نوع نگاه مردان به زنان مطلقه، که آنها را در وضعیت دشوارى قرار مى دهد که به همین دلیل هم بسیارى از زنان ترجیح مى دهند به زندگى مشترک ادامه دهند و با نا امنى هاى روانى و اجتماعى بعد از طلاق مواجه نشوند.»
    به گفته این آسیب شناس طلاق عاطفى پدیده اى فراگیر در کشور است، مسأله اى که به دلیل محدودیت هاى اجتماعى و فرهنگى، مشکلات مالى، اجبار خانواده ها و عوامل دیگرى که اجازه جدایى زن و شوهر را نمى دهد، خانواده هاى زیادى را وادار مى کند در شرایطى که زن و مرد از نظر روانى علاقه اى به ادامه زندگى مشترک ندارند، پس از یک دوره طولانى دعوا و کشمکش، از مرحله دشمنى و تنفر عبور کنند و به وضعیت «بى تفاوتى» برسند. به اعتقاد وى بى تفاوتى آخرین مرحله روابط بین زن و شوهر است که در آن اصل «بود و نبود» همسر فرقى براى زوجین نمى کند بلکه مسائل جنبى دیگر زندگى ازجمله مسائل مالى و امنیت اجتماعى زن است که احساس نیاز به همسر را شکل مى دهد. در چنین شرایطى میزان ناهنجارى هاى اجتماعى افزایش پیدا مى کند موجب به وجود آمدن ارتباطات خارج از چارچوب خانواده مى شود. ضمن آن که به گفته اکبرى در مرحله طلاق عاطفى اگرچه زوجین در زیر یک سقف زندگى مى کنند، ولى به لحاظ عاطفى و اجتماعى جدا هستند و در همین زمان اغلب انحرافات و آسیب هاى اجتماعى رخ مى دهد.

    داخل اتاق مشاور، زن و مرد بدون آن که به هم نگاه کنند روبه روى یکدیگر نشسته اند. زن به نظر غمگین و مضطرب است و مرد گله مند از بى توجهى همسر از روزهاى خوش اول زندگى مى گوید و شور و نشاطى که همیشه گرمابخش خانه بود و انتظارى که همیشه در نگاه همسرش براى ورود او به خانه مى دید. مرد خاطرات گذشته را یک به یک مرور مى کند و ادعا دارد که همسرش دیگر به او علاقه مند نیست و زن با خمودگى فقط شنونده است. او بى تفاوت نسبت به اظهارات همسرش فقط گوش مى دهد. مشاور اما به درستى متوجه حلقه مفقوده رابطه بین آنها مى شود. موضوعى که از عدم شناخت آنها از یکدیگر نشأت مى گیرد.
    دژکام این گونه احساسات و رفتارها را شامل حال همسرانى مى داند که اگرچه به مدت طولانى با هم زندگى کرده اند اما از شرایط روحى و جسمى یکدیگر بى اطلاع هستند و اضافه مى کند: «گاهى شرایط به گونه اى است که تغییرات خلق و خوى یک طرف که به دلایل مختلف صورت مى گیرد باعث ایجاد زمینه براى دورشدن دو طرف مى شود. مثلاً خانمى به دلیل بالا رفتن سن دچار حالت هاى افسردگى، کم شدن فعالیت و بى علاقگى مى شود. بدون آن که از سوى همسر خود درک شود و به همین دلیل متهم مى شود که از علاقه اش نسبت به شوهرش کاسته شده است و همین امر موجب بروز اختلاف و ریشه دوانیدن آن در زندگى مى شود تا آن جا که دو طرف از هم دور مى شوند و بعد از مدتى به فکر جداشدن از هم مى افتند که معمولاً در چنین افرادى به دلیل آن که معمولاً فرزندانى حضور دارند و یا به دلایل محدودیت هاى اجتماعى نمى توانند به راحتى از هم جدا شوند و مجبور به زندگى در کنار هم مى شوند که حضورى فیزیکى در زندگى است.»
    وى با تأکید بر این که بروز چنین رفتارهایى ناشى از مسائل میانسالى و یا تغییرات هورمونى است، خاطرنشان مى کند: متأسفانه مرد در این شرایط بدون آن که همسر خود را درک کند و نسبت به او علاقه مندى بیشتر نشان بدهد رفتارهاى خودسرانه و خودمحورانه انجام مى دهد و به نوعى باعث فاصله گرفتن بیشتر مى شود. در حالى که از چنین وضعیتى نه تنها خود آنها متضرر مى شوند، بلکه فرزندان نیز قربانى شده و از داشتن محیطى گرم و صمیمى محروم مى شوند. در حالى که تمام این روند ناامیدکننده تنها با شناخت و درک متقابل قابل رفع است.
    وى البته تصریح مى کند: «معمولاً زنان نیز به دلیل برخورد انفعالى با مسائل، ازجمله این موضوع که قادر به طرح ناکامى هاى خود در زندگى نیستند مسائل سالیان گذشته را در خود نگاه مى دارند و بدون گفت و گو و تلاش براى برطرف شدن خواسته هایى که داشته اند، فاصله گرفتن و دورى گزینى را درطى زمان انتخاب مى کنند که همین امر به مرور زمان منجر به طلاق عاطفى مى شود و البته در چنین شرایطى معمولاً زنان به دلایل اجتماعى و یا علاقه به سرنوشت فرزند خود به بیانى با شرایط موجود مى سوزند و مى سازند و به زندگى بدون انگیزه و عادى عادت مى کنند. اما مردان در خارج از خانه به دنبال همراهى دیگر مى گردند و یا مشغولیت هاى دیگرى براى خود برمى گزینند که تمام این رخدادها به نوعى آسیب هاى دیگرى را به همراه دارد.»
    و در پایان این که دژکام به زوجینى که با این مشکل رو به رو هستند پیشنهاد مى کند قبل از این که گرفتار معضلات جدى ترى شوند با مراکز مشاوره ارتباط برقرار کنند. ضمن آن که وى در میان گذاشتن مشکلات زندگى را با اعضاى ریش سفید یا گیس سفید فامیل هم توصیه مى کند. «بالاخره هرچه باشد همه قبول داریم که آنها موهایشان را در آسیاب سفید نکرده اند، پس استفاده از تجربیات آنها را فراموش نکنیم

    منبع:روزنامه ایران


        نظرات دیگران ( )

  • مسئله طلاق، علل و عوامل
    نویسنده: عظیم جان ابادی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 3:56 عصر

    بالا رفتن میزان طلاق در دوره ما سبب شده است که مسئله طلاق موردتوجه گروه زیادى از کارشناسان قرار گیرد. در خیلى از موارد حتى گروهى آن را به‌عنوان نشانه‌اى بر از میان رفتن خانواده در سالهاى آینده تلقى کرده‌اند. غالبا گفته مى‌شود که امروزه مردم با غم و تشویش کمترى در مقایسه با گذشته به ازدواج روى مى‌آورند، چرا که طلاق براى آنان در حکم بیمه‌اى تلقى مى‌شود و در صورتى که ازدواج ایجاد مشکل کرده و یا حالت موفقیت‌آمیز و خشنودکننده‌اى براى آنها نداشت مى‌توانند آن را رها کنند. اکثر طلاق‌ها وقتى اتفاق مى‌افتد که ازدواج و یا ازدواج‌کنندگان جوان هستند.
    تمامى ازدواج‌ها پس از سپرى شدن ایام شادى‌آفرین عشق و محبت دستخوش گونه‌اى از بحران و تطابق مى‌گردد و تمامى زوج‌ها حداقل چند گامى را در راه از میان بردن پیوند میان خود گام بر مى‌دارند. چرا گام‌هاى برخى از افراد بلندتر است؟ البته این پرسش را نمى‌توان با اتکاى به یک عامل به تنهایى پاسخ داد بلکه مجموعه‌اى از علل مطرح است که به تنهایى و یا در ارتباط با یکدیگر سبب انهدام حیات زناشویى مى‌شود.
    تعریف طلاق
    انحلال رابطه همسرى در ازدواج دائمى را که بعد از آن از نظر رعایت حقوق و تکالیف مربوط به زناشویى مسئولیتى براى دو همسر نخواهد بود، طلاق مى‌گویند. (شناخت اسلام، صفحه 322)
    اگر ازدواج را قراردادى بین دو شخص براى زندگى مشترک بدانیم، این قرارداد همواره دائم نیست و گاهى بنا به دلایلى فسخ مى‌شود. جریان فسخ قرارداد بین یک زوج را اصطلاحا طلاق مى‌گویند.
    هیچ دختر و پسرى در آغاز زندگى و در پاى سفره عقد تصور نمى‌کنند که ممکن است روزى مشکلات چنان بر او غلبه کند و شرایطى بر او تحمیل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگى مشترکش پایان دهد.
    طلاق احساس باخت و یا زنده بودن در ارتباط زناشویى است که طرفین آن براى رهایى از این احساس اقدام به جدایى مى‌کنند. گاهى طلاق تنها راه منطقى براى حل مشکل به نظر مى‌رسد. آنچه داراى اهمیت است نگرش متفاوت افراد جامعه نسبت به این پدیده است.
    طلاق دلایل گوناگونى دارد. این دلایل متناسب با موقعیت، طبقه و جایگاه اجتماعى زوجین متفاوت است. شناخت عوامل موثر در شکل گیرى این پدیده در کنترل و کاهش آن نقش بسزایى خواهد داشت.
    دگرگونى در ساختار خانواده
    دگرگونى در ساختار خانواده در جوامع امروزی، از کوچک شدن حجم خانواده، دگرگون شدن برداشت‌هاى افراد از طلاق و تغییراتى در نقش‌هاى مردان و زنان سرچشمه مى‌گیرد.
    از آنجا که طلاق براى پایان دادن به پیوند زناشویى زوج‌هاى صاحب فرزند به صورت روش پذیرفتنى و قابل دفاعى در آمده است، به این علت نیز دگرگونى‌هایى در ساختار خانواده پدید آمده است. وقتى پدر یا مادرى براثر طلاق خانواده را ترک مى‌گویند،‌کارکردهاى خانواده و نگهدارى از فرزندان باید طورى تنظیم شوند که این فقدان جبران گردد.
    چشمداشت‌ها و نقش‌هاى زن و شوهر امروز به شدت تغییر کرده‌اند اما بیشتر این دگرگونى‌ها در مورد زن مصداق دارد. روز به روز به تعداد زنانى که کار مى‌کنند و در درآمد خانوادگى سهیم‌اند و در خانواده اقتدارى به هم زده‌اند، افزوده مى‌شود. امروزه بسیارى از زنان طبقه متوسط تحصیلاتشان را تکمیل مى‌کنند و پس از ازدواج کار مى‌کنند تا نخستین فرزندشان به دنیا آید. این‌گونه مادران یا تنها در نخستین سالهاى کودکى فرزندشان در خانه مى‌مانند و از او مراقبت مى‌کنند و یا خدمتکارى را براى نگهدارى از فرزند یا با سپردن به مهدکودک‌ها این نقش را به دیگرى مى‌سپارند تا خودشان بتوانند تمام وقت کار کنند. جنبش آزادى زنان و حرکت‌هاى زنان (فمینیستی) در تغییر نقش‌هاى اجتماعى جوامع نوین بسیار موثر بوده است.
    برداشت مردم جوامع امروزى از طلاق در دهه‌هاى گذشته نیز دگرگون شده است. در دهه‌هاى گذشته طلاق براى مردم جوامع امروزى قابل قبول‌تر شده است. در گذشته زوج‌ها بیشتر در کنار هم مى‌ماندند که احساس مى‌کردند ادامه زندگى زناشویى‌شان به مصلحت فرزندانشان است. اما امروزه این تشخیص وجود دارد که براى فرزندان، طلاق پدر و مادر بهتر از ادامه زندگى خانوادگى پرکشمکش مى‌تواند براى کودک از طلاق والدین زیانبارتر باشد. (درآمدى به جامعه‌شناسی، بروس کوئن، صفحه 133)
    علل و عوامل موثر در طلاق
    به گفته کارشناسان ازدواج‌هایى که در آنها هماهنگى بیشترى میان زوجین وجود دارد موفق‌ترند و کمتر به طلاق مى‌انجامند. تشابهاتى مانند طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، سطح هوش، هم‌نژاد بودن، دین مشابه داشتن،‌هم زبان بودن و... یک ازدواج موفق را رقم مى‌زند. ازدواجى که با تشابه نژادی، زبانی، روانى واجتماعى صورت بگیرد ازدواجى موفقیت‌آمیز است.
    تفاوت طبقاتى یکى از عواملى است که با امکانات اجتماعى معمولا دیدگاه‌هاى مختلفى را به‌وجود مى‌آورد البته اگر دو نفر آن اندازه از آگاهى لازم برخوردار باشند که این تفاوت‌ها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان منعى ندارد.
    در اصل مهمترین دلایل طلاق توقعات نادرستى است که طرفین از یکدیگر دارند.در عین حال موارد زیر قابل اشاره است:
    1- عدم آگاهى جنسى 2- شهرت یکى از طرفین 3- بیمارى و یا نقص جسمانى 4- نبود امنیت شغلى 5- تضاد فرهنگى 6- فقر مالى 7- عدم درک متقابل افراد از یکدیگر
    اما یکى از مهمترین عوامل طلاق در جامعه امروز ما بحران شخصیت است. همان بحرانى که سبب مى‌شود ازدواج‌ها صورت گیرد. بحران تنهایى یا یک خلا‌ء عاطفى خلائى است که باعث مى‌شود در سن پایین فرد تصمیم به ازدواج بگیرد. با ازدواج این گره یا عقده را از هم بگسلد. چنین افرادى که هنوز به بلوغ روانى کامل نرسیده و آگاهى لازم را جهت ازدواج‌ها ندارند، فقط براى اینکه تنهایى خود را پر کنند به سراغ ازدواج مى‌روند. این افراد نه به روابط جنسی، نه به مادیات و نه به ظواهر و... به هیچ چیز توجه نمى‌کنند و تنها توجه آنها به تشکیل زندگى تازه و استقلال فردى در نتیجه جدا شدن از خانواده خود است. همین بحران شخصیت باعث مى‌شود که فرد به هیچ‌کدام از تفاوت‌هاى فرهنگى و... با فرد مقابل توجه نکند تا فقط به استقلال فردى دست یابد. پس به‌طور غیرمستقیم بحران شخصیت طلاق را نیز براى فرد رقم مى‌زند.
    گفته مى‌شود یک ارتباط جنسى مناسب 60 تا 70 درصد باعث رونق زندگى زناشویى مى‌شود و متاسفانه دیده مى‌شود که خیلى از طلاق‌ها به خاطر نداشتن یک ارتباط زناشویى مناسب است.
    فالسام(1) جامه‌شناس آمریکایى سعى کرده است که علل بحران‌هاى زناشویى را در چهار دسته زیر طبقه‌بندى کند:
    1- عوامل موقعیتى و غیرشخصیتى مانند سلامت بدنی، شرایط اقتصادی، مداخله نزدیکان، تولد فرزند ناخواسته و به عبارت دیگر گونه‌اى از بدشانسی
    2- نارسایى‌هاى شخصیتى در یکى از زوجین یا هر دو، مانند گرایش‌هاى روان‌بیمارانه، الکلیسم، عقیم‌بودن، گرایش‌هاى جنسى انحرافى و سایر علائم انحرافات روانی
    3- تفاوت‌ها یا عدم تشابهات شخصیتى از لحاظ سوابق ذهنی، اجتماعی، مذهبی، هنرى و یا حساسیت‌ها
    4- عدم توافق نقش‌ها مانند گرایش‌هاى ناهمسان زوجین و محرومیت‌هاى ناشى از عدم توانایى ازدواج در برآوردن انتظارات هر کدام
    بسیارى از عواملى که سبب از میان رفتن ازدواج مى‌شود ناشى از نقش‌هایى است که زن و شوهر در زندگى زناشویى خود ایفا مى‌کنند و آنها را در دوران کودکى و در خانواده قبلى خود آموخته‌اند. عمل کردن به این نقش‌ها غالبا براى هر یک از زوجین حالت ناهوشیار دارد و آنچه که مسئله‌آفرین است، عدم تناسب آنها با یکدیگر و در چارچوب یک کانون خانوادگى است. در میان این نقش‌ها که تنوع زیاد دارند مى‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
    الف) شوهر زیر نفوذ زن؛ مرد با پذیرش نقش تابع در خانه پدرى و یا در گروه همبازى‌هایش در زندگى زناشویى نیز تسلط همسرش را مى‌پذیرد.
    ب) زن یا شوهر عزیزدردانه؛ شخصى که در کودکى عزیز پدر و مادر و در نوجوانى موردستایش آنها باشد در زندگى زناشویى نیز همین انتظار را از همسرش دارد.
    ج) شوهرى که مى‌خواهد او را بپرستند؛ این چنین فردى غالبا براى پدر و مادرش درحکم خداى کوچک بوده است.
    د) حسادت غیرعادى زن یا شوهر؛ این حالت احتمالا ناشى از محرومیت‌هاى عاطفى در دوران کودکى است.
    هـ) سردمزاجى زن؛ این حالت غالبا معلول نارسایى در آموزش زندگى زناشویى است.
    و)‌زن بچه‌صفت؛ زن مانند دختر کوچک مادرش هرگز اجازه ندارد که بزرگ شود.
    ز) شوهر غیرقابل اتکا؛ مردى که اعتقاد دارد تمامى زنان باید مانند مادرش او را دوست بدارند.
    بررسى‌هایى که در ایالات متحده آمریکا در موارد شرایط مساعد براى ازدواج‌هاى توام با خشنودى و موفقیت صورت گرفته است عوامل و شرایط زیر را موثر مى‌داند:
    الف) تشابه زوجین از لحاظ اعتقادات مذهبی
    ب) وجود دوران نامزدى به مدت شش ماه و بیشتر
    ج) وجود سابقه مناسب در زندگى خانوادگى و بویژه دوران کودکى زوجین
    د)‌دارا بودن درآمد در حد متوسط به هنگام ازدواج
    هـ) تطابق‌پذیرى و قابلیت انعطاف زوجین
    و)‌تشابه نسبى سطح آموزش و بالاتر بودن آن
    ز) دارا بودن آموزش کافى در زمینه خانوادگى

        نظرات دیگران ( )

  • سازش براى جدایى
    نویسنده: عظیم جان ابادی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 3:55 عصر

    از میان دعاوى اى که دادگاه خانواده صلاحیت رسیدگى به آن را دارد، طلاق توافقى با
    ?? هزار و ?? مورد در صدر و دیگر عناوین ازجمله مهریه، طلاق غیرتوافقى، نفقه، عدم تمکین و حضانت از فرزند ازنظر تعداد در رتبه هاى بعدى قرار مى گیرند. این آمارها نشان مى دهد که میزان طلاق هاى توافقى در سال هاى اخیر به صورت چشمگیرى درحال افزایش است.
    کارشناسان افزایش طلاق هاى توافقى را هشدارى جدى براى سست شدن بنیان خانواده مى دانند و معتقدند باید دلایل افزایش آمار طلاق هاى توافقى موردارزیابى قرارگیرد و با برنامه ها و سیاستگذارى هاى اصولى براى کاهش این معضل در جامعه تلاش شود.
    طلاق توافقى چیست؟
    در طلاق توافقى فرض بر این است که زن و شوهر با جدایى موافق اند، در این صورت آن ها دادخواست طلاق توافقى را به دادگاه تسلیم مى کنند. دادگاه معمولاً از میان افراد نزدیک خانواده هاى زن و شوهر ? داور برمى گزیند و اگر آن ها نتوانند میان زن و شوهر سازش برقرار کنند باید توافق آن ها را درباره مسائل مالى، حضانت و ملاقات اطفال جلب و به دادگاه ارائه کنند تا دادگاه گواهى نبود امکان سازش را صادر کند. در صورتى که درباره مسائل یادشده توافق نشود، دادگاه از صدور حکم عدم امکان سازش به عنوان طلاق توافقى خوددارى مى کند و کسى که خواهان طلاق است باید به روش دیگرى اقدام کند.
    آیا شوهر مى تواند در طلاق توافقى مهریه زن را نپردازد ؟
    آن چیزى که میان عموم مردم به طلاق توافقى شهرت یافته است در حقیقت دو نوع از حالت هاى طلاق بائن است و در هر کدام از این طلاق ها، مالى از سوى زن به شوهر بخشیده مى شود و این چنین به توافق در طلاق مى رسند (زیرا طبق مقررات اختیار طلاق به دست مرد است) نوع و اندازه مالى که بخشیده مى شود با توافق طرفین است، بنابراین شوهر نمى تواند یک طرفه و بدون رضایت زن اقدام به طلاق توافقى کند.
    وجود بیش از ?? هزار پرونده طلاق توافقى در کشور
    «فاطمه بداغى» وکیل و کارشناس مسائل حقوقى در قوه قضائیه ضمن تأیید افزایش آمار طلاق هاى توافقى در کشور مى گوید: «در سال ?? میزان پرونده هاى مربوط به طلاق توافقى ?? هزار و ?? مورد و طلاق غیرتوافقى ?? هزار و ??? مورد گزارش شده است. این در حالى است که در سال ?? میزان طلاق هاى توافقى ?? هزار و ??? مورد و غیرتوافقى ?? هزار و ?? مورد اعلام شده بود. این اختلاف آمار نشان مى دهد که میزان طلاق هاى توافقى در سال ?? نسبت به سال ?? به صورت چشمگیرى افزایش داشته است و این مسأله هشدارى جدى براى خانواده هاست.» به گفته وى در کل دعاوى مربوط به خانواده به معناى خاص (نکاح، طلاق و اطفال) طلاق توافقى بالاترین رتبه رسیدگى را به خود اختصاص داده است و مطالبه مهریه و طلاق غیرتوافقى نیز از نظر تعداد در رتبه هاى بعدى قرار گرفته اند. بداغى با بیان این که آمار طلاق هاى توافقى نسبت به غیرتوافقى در حال صعود است، مى گوید: «طبق آمارهاى اعلام شده این فاصله در حال افزایش است و به نظر مى رسد در سال ?? نیز به مراتب بیشتر شود. بنابراین باید با تحلیل هاى فرهنگى از افزایش غیرمنطقى آن جلوگیرى کرد.»
    وى با بیان این که بیشتر طلاق هاى توافقى به درخواست زوجه صورت مى گیرد، مى افزاید: «هرچند در طلاق هاى توافقى بیشتر زن ها متقاضى طلاق هستند اما زمانى که خانواده به مرز فروپاشى نزدیک مى شود، مردها هم پافشارى جدى براى ادامه زندگى ندارند و با رضایت کامل از مزایاى زندگى مشترک صرف نظر مى کنند.» وى درباره علل اصلى افزایش طلاق هاى توافقى میان زوجین، مى گوید: «توجیه نبودن زوجین نسبت به مشکلات بعد از طلاق، شکسته شدن کراهت طلاق در نگاه مردم و تحمیل هزینه هاى بالاى مالى و غیر مالى به خانواده از جمله علت هاى افزایش طلاق توافقى در کشور است.»
    «سرعت رسیدگى به طلاق هاى توافقى بالاتر از طلاق هاى غیر توافقى است.»
    بداغى با اعلام این مطلب مى گوید: «از آنجا که محاکم فرصت کافى براى مذاکره به منظور صلح و سازش زوجین را ندارند به ویژه آن که دو طرف نیز عزم جدى براى جدایى دارند، روند رسیدگى به دادخواست طلاق هاى توافقى با سرعت بیشترى دنبال مى شود. وى درباره این که چرا بیشتر طلاق هاى توافقى در ? سال اول زندگى رخ مى دهد، مى گوید: «بیشتر زوجین ترجیح مى دهند تا زمانى که بچه دار نشده اند به صورت توافقى از هم جدا شوند. بنابراین در همان سال هاى نخست زندگى با موافقت یکدیگر از هم جدا مى شوند.» وى به نقش مهم و حیاتى مشاوره در طلاق هاى توافقى اشاره مى کند و مى گوید: « موافقت منطقى و سازگارانه زوجین براى جدایى و احترام آن ها به نظر یکدیگر، عامل مهمى است که مى تواند در جلسات مشاوره مورد توجه قرار گیرد و حتى از برخى اختلاف هاى سطحى نیز جلوگیرى شود. »
    افزایش طلاق هاى توافقى هشدارى جدى براى تحکیم بنیان خانواده
    «در حال حاضر آستانه مقاومت زوجین تا حدى تضعیف شده که با کوچک ترین واکنش، اختلاف هاى کوچک به درگیرى هاى بزرگ و جدایى مى انجامد».
    دکتر «هادى نجفى توانا» حقوقدان با اعلام این مطلب مى گوید: «هم اکنون آمار ازدواج در کشور به علت ضعیف شدن باورهاى اخلاقى افراد به ارزش هاى خانوادگى، کاهش داشته و به تبع آن سن ازدواج نیز افزایش یافته است.» وى درباره افزایش طلاق در کشور به دو عامل اولیه و ثانویه اشاره مى کند و مى افزاید:
    « اعتیاد، بیکارى، چند شغله بودن مرد، مشکلات مسکن و عواملى که حول محور مسائل اقتصادى مى چرخد را مى توان نمونه هایى از عوامل اولیه طلاق نام برد و مقاومت روانى زوجین در برابر مشکلات زندگى نیز نمونه اى از عوامل ثانویه است.» نجفى توانا یکى از عوامل ثانویه طلاق را تأخیر در ازدواج مى داند و معتقد است: «معمولاً افراد در سنینى ازدواج مى کنند که قدرت انطباق با ارزش هاى طرف مقابل در آنها ضعیف شده است.» وى دخالت اطرافیان در زندگى مشترک زوجین و هجمه فرهنگى غرب در خانواده ها را از دیگر عوامل ثانویه طلاق نام مى برد و مى گوید: «در چنین شرایطى زوجین در مقایسه همسران خود با الگوهایى که از طریق رسانه هاى دیدارى از جمله تلویزیون، ماهواره و اینترنت ارائه مى شود، دچار نوعى تعارض مى شوند زیرا نمى توانند ارزش ها و اصول جامعه سنتى خود را با فرهنگ غربى انطباق دهند.»
    این حقوقدان با اشاره به افزایش بى رویه طلاق هاى توافقى در کشور به ویژه تهران تصریح مى کند: «طولانى شدن روند دادرسى به علت وجود قیود قانونى درباره طلاق زمینه اى را فراهم کرده است تا زوجین با نوعى منطق گرایى و تفاهم اقدام به طلاق توافقى کنند و حتى در سال هاى اخیر برخى وکلاى دادگسترى نیز پس از مذاکره میان طرفین و بررسى اختلاف هاى موجود، طلاق توافقى را پیشنهاد مى دهند.»
    وى مى گوید: «در طلاق هاى توافقى، مذاکرات مقدماتى زمینه رسیدن به توافقى را براى زوجین فراهم مى کند که براساس آن به جاى آن که به تنهایى علیه یکدیگر طرح دعوى کنند و زن در مقام انتقامجویى در دادگاه مبادرت به طرح دعاوى درباره نفقه، مهریه و طلاق کند و این روند سال ها به طول بینجامد تا مرد قادر به پرداخت مهریه شود، طرفین با گذشت از برخى حقوق قانونى خود، در شرایطى مبادرت به تقدیم دادخواست طلاق توافقى مى کنند. این نوع طلاق هرچند مانع از بروز اختلاف ها و مشکلات زوجین مى شود اما ممکن است زمینه اى را براى افزایش آمار طلاق هاى توافقى در کشور فراهم کند، بنابراین باید با فعال کردن مکانیزم میانجى گرى و مشاوره در خانواده از افزایش آن جلوگیرى کرد.» وى تأکید مى کند: «هرچند جدایى در شرایطى که ادامه زندگى از نظر روحى و روانى براى زوجین و فرزندان خطرناک است، پیشنهاد مى شود اما نباید با ارائه راهکارهاى آسان و راحت به افزایش طلاق توافقى نیز دامن زد.» نجفى توانا افزایش طلاق هاى توافقى را هشدارى جدى براى سست شدن بنیان خانواده مى داند و مى گوید: «براى کاهش این معضل در جامعه نخست باید دولت با برنامه ها و سیاستگذارى هاى اصولى به دنبال تعدیل و یا کاهش عوامل اولیه طلاق باشد و سپس با ایجاد نهادهاى مشاوره ازدواج مسائل مورد توافق و یا اختلاف زوجین در مرحله پیش از ازدواج شناسایى و بررسى شود.»

    منبع:روزنامه ایران


        نظرات دیگران ( )

    <      1   2   3   4   5      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • ویژه نامه شهادت امام حسن مجتبی با بیش از 100 مطلب
    ادرس جدید سایت
    کپسولهای ترک اعتیاد، بلای جان معتادان
    کتامین
    روشهای نوین ترک سیگار
    [عناوین آرشیوشده]