اعلامیه ی احترام و اعتماد به نفس
(قسمت دوم)
? پرورش احترام و اتکاء به نفس بسیار ضروری است زیرا:
آن چه را ذهن بدان توجه نشان می دهد. به همان اندازه نیز در نظر ارزشمند می پندارد و آنچه را که ذهن در نظر ارزشمند نمی پندارد، در گوشه ای رها خواهد ساخت.
آنچه را که ذهن پیوسته آن را ارزشمند در نظر داشته باشد، همان را باور می کند و آن را بسیار جدی می گیرد و در نهایت به انجام دادن آن مبادرت خواهد ورزید.
? پرورش احترام به نفس در یک فرد بالغ
افراد بزرگسالی که به هر دلیل شرایط لازم را برای پرورش و شکوفایی چنین احساسی در دوران کودکی پیدا نکرده اند تنها خود می توانند تصمیم بگیرند که تغییر و تحولاتی در زندگی خود پدید بیاورند یا نه...
این وضعیت از طریق سپری کردن چندین مرحله مهم انجام می گیرد:
? آگاهی یافتن از مشکل اصلی
نخستین کاری که می توان برای پرورش احترام و اتکاء به نفس خود انجام داد این است که از این کمبود، آگاهی پیدا کنیم و سعی نماییم این کمبودی را که زندگی ما را مختل ساخته است جبران کنیم.
? تغییر دادن روش برقراری ارتباط درونی و خارجی
ارتباط درونی
پیام هایی که از سوی والدین یا تمام کسانی که در اطراف محیط زیست ما حضور دارند و در طول رشد و پرورش ما دریافت می شود . در واقع این نوعی برقراری ارتباط درونی است : نوعی دیالوگ درونی و باطنی که گاه پایان ناپذیر است و می تواند بر تمام زندگی ، عواطف ، احساسات و اعمال و کردار ما تأثیر بگذارد.
این امکان هست که انسان بتواند از دیالوگ های باطنی خود، به صورت خود آگاهانه آگاهی پیدا کند و دیالوگ های منفی گرایانه باطنی خود را بشناسد و به تغییر دادن تدریجی این نوع دیالوگ های باطنی اقدام کند. و پیام های مثبت گرایانه و امید بخش را جایگزین آنها سازد و آنها ( دیالوگ های مثبت) را با خود تکرار کند پس از چندی احترام و اتکاء به نفس در شخص به شدت افزایش پیدا می کند.
برقراری ارتباط بیرونی
چنانچه خود درونی ما، پیوسته ما را محکوم کند و بی وقفه، زبان به ملامت و شکایت از ما بگشاید، محتوای ارتباط ما با دیگران بازتابی از همین اوضاع درونی خواهد بود. بدینسان هنگامی که دیالوگ باطنی تغییر می یابد و یک رشته پیام های تشویق آمیز برای خود صادر می کنیم به میزان احترام و اتکاء به نفس ما افزوده خواهد شد و طبعاً به همان اندازه نیز برقراری ارتباط با دیگران رضایتمندانه تر، راحت تر و ساده تر خواهد بود.
? تنظیم و ترمیم افکار عجیب و غیر منطقی
دکتر دیوید پورتر طی تحقیقاتی که انجام داده به این نتیجه رسیده است که دست کم ده شیوه نادرست تفکر وجود دارد که می تواند وضعیت روحی شخص را بیش از پیش به مخاطره اندازد. بسیار مهم و ضروری است که این اشکال نادرست در روند تفکر را شناسایی کنیم تا بتوانیم با سهولت بیشتری آنها را از ذهن خود بیرون کنیم:
* به صورت مطلق اندیشیدن (همه چیز یا هیچ چیز)
در اکثر شرایط زندگی هیچ چیز کاملاً مطلقی وجود ندارد بدین ترتیب هنگامی که شخص می گوید «من آدمی ناشی و بی لیاقت هستم» باید دریافت این شخص در اشتباه کامل به سر می برد، لیکن از شدت تکرار این گونه جملات نادرست، موفق می شود بر شدت کمبود اتکاء به نفس خود بیفزاید. شاید جمله ای بدین شکل، مناسبتر و صحیح تر باشد« امروز خیلی ناشی و بی لیاقت شده ام...» که البته این شامل همه ی کارهای دیگر نمی شود.
* کلی گرایی
«من هرگز در عمرم شانس نداشته ام !» بیان این نوع جملات کلی که ناگهان بدون در نظر گرفتن واقعیت، همه چیز را در مجموعه ای منفی و ناخوشایند و ناراحت کننده، در بر می گیرد، به کاهش اتکاء به نفس فرد کمک می کند.
* نفوذ تصاویر منفی در تصاویر مثبت
مشاهده ی چیزهای منفی، و فراموش کردن جنبه های مثبت، کاری است که اکثر مردم این دنیا به انجام دادن آن مبادرت می ورزند.
* ندیدن جنبه های مثبت در وجود خویشتن
* نتیجه گیری شتابزده
پیشگویی اوضاع و اعلام عدم موفقیت آنها، بدین معناست که شما دقیقاً در شرایطی قرار خواهید گرفت که اوضاع اساساً به خوبی پیش نرود و همان طور که خودتان بیان داشته اید، همه کارها خراب از آب درآید... این شیوه های تفکر بر روی احساسات، لیاقت و کاردانی و مهارت شخصی و در نتیجه احترام به نفس تأثیر می گذارد.
* «مبالغه» یا برعکس « کمتر نشان دادن اوضاع»
در اینجا ما به جزئیات کوچک اهمیت مبالغه آمیزی می دهیم و باعث کاهش اعتماد به نفس در خود می شویم.
*استدلال کردن بر پایه ی احساسات
* باید – لازم است – حتماً بایستی
عقیده ای که اغلب در ذهن برخی از انسان ها وجود دارد این است که باید حتماً برخی از کارها را انجام دهند و یا یک رشته حالات مشخص را در وجود خود آشکار سازند. عبارات «باید» ، «لازم است» پیام هایی هستند که شخص در دوران کودکی دریافت کرده است و از هیچ نوع ارزش معتبری در زندگی فعلی آن شخص برخوردار نمی باشد.
* برچسب زدن
«من خیلی کودن هستم» گفتن این گونه جملات، به احترام و اتکاء به نفس شخص، لطمه وارد می آورد.
* سرزنش
ملامت کردن خود یا دیگران، هرگز هیچ نوع مشکلی را حل نمی کند.
? پذیرفتن مسئولیت های زندگی خویش
هر انسانی باید این واقعیت را به خوبی دریابد که هیچ موجودی از راه نخواهد رسید تا مسئولیت های زندگی انسانی دیگر را در دست گیرد! در واقع هر انسانی، به طور فردی و جداگانه، مسئول زندگی خود، و آن چه بدان مبدّل می گردد، است. در نتیجه پذیرفتن مسئولیت زندگی خود، بدین معناست که سه سؤال اساسی از خود بپرسید و سعی در یافتن پاسخ هایی برای آنها باشید.
1- من چه چیزی برای خود می خواهم؟
شما باید با وضوح هر چه تمام تر، آن چه را که برای خود می خواهید ذر ذهن و قلبتان مشخص کنید و در برابر مشکلات زندگی ایستادگی کنید و بر میزان اعتماد به نفسی که می توانید به خود داشته باشید، بیفزایید.
2- از دیگران چه انتظاری دارم؟
درخواستی واضح و روشن، همواره پاسخی واضح و روشن به همراه خواهد داشت.
3- باید از چه کارهایی اجتناب کنم؟
این پرسش بسیار اساسی است. رهاکردن برخی از خواسته ها برای پیشروی به جلو، اغلب می تواند احساس اندوه و غصه، و نیز حالت رکود را در فرد کاهش دهد و شخص دیگر خود را در بن بستی اجتناب ناپذیر مشاهده نکند.
? پرورش دادن حس شفقت و رحم
هر قدر بیشتر بتوانیم شفقت و رحم را در وجود خودمان پروش دهیم، بیشتر قادر خواهیم بود، بر میزان ارزشی که در باطن برای خود تأمل هستیم بیفزایم.
شما نخست باید خودتان را دوست داشته باشید تا به دیگران عشق بورزید. در واقع آن احساس امنیت و آرامش درونی ای که مخصوص کسانی است که می دانند مورد عشق و علاقه ی دیگران هستند و خود را به عنوان انسان هایی کاردان و ماهر و قابل می دانند، اجازه می دهد که نسبت به دیگران، بسیار دل رحم و مهربان و با محبت باشند و در غم و رنج و ناراحتی دیگران خود را سهیم بدانند.
? ارج نهادن به اعتقادات باطنی خود
ارج نهادن به عقاید و اعتقادات باطنی (که همواره رو به تکاملی و رشد است)، به معنای ابراز توجه به ارزش های و اعتقادات و آرمان های خود در زندگی روزمره و بهبود بخشیدن به رفتار ظاهری خود در جامعه است. در واقع، این بدان معناست که انسان بتواند در شرافت و راستی و درستی کامل به زندگی بپردازد و در نتیجه پیوسته بر اتکاء به نفس خویش بیفزاید.
ادامه دارد...
در قسمت بعد چند توصیه برای افزایش میزان اتکاء به نفس ارائه خواهیم داد.