
«فرار از منزل» پدیدهای اجتماعی است که عدم مقابله مناسب با آن پیامدها و عواقب ناگواری برای فرد و به ویژه اجتماع دارد و از آنجا که نوجوانان و جوانان سرمایههای ملی هر جامعهاند، در صورت هرز رفتن این سرمایه عظیم خسارتی جبرانناپذیر بر پیکره جامعه وارد خواهد شد، بر این اساس فرار نوعی رفتار سازشنایافته است که کودکان یا نوجوانان به منظور رهایی از مشکلات موجود در خانه یا جاذبههای بیرون از خانه بدون اجازه والدین یا سرپرست قانونی، آگاهانه خانه را ترک میکنند و سریعا یا بدون واسطه به خانه باز نمیگردند.
ارتباط ضعیف فرزند با والدین عامل مهمی است که در خانواده فراریان یافت میشود، اگر چه بعضی از این والدین بحرانهای خاصی با فرزندان خود داشتهاند و از بچههای خود ناراضیاند، این والدین کمتر حاضر به صحبت با فرزندان و یا حمایت از آنها میشوند.
این والدین یک شیوه رفتاری ثابت در برخورد با فرزندانشان ندارند و پس از آن که نوجوان شکست را متحمل میشود، حاضر به کمک و ارائه مشورت بسیار کمی میشوند.
فریده حمیدی، دکترای روانشناسی در تحقیقی بر روی 50 نفر از دختران فراری 14 تا 22 ساله مراجعهکننده به مراکز مداخله در بهزیستی، کانون اصلاح و تربیت، مجتمع قضایی ارشاد، خانه ریحانه وابسته به شهرداری و مرکز مشاوره آموزش و پرورش منطقه یک تهران به این نتیجه دست مییابد که ساخت خانواده دختران فراری ناکارآمد و عملکرد آنها در سازههای «نقشهای خانوادگی»، «ابرازعواطف» و «حل مشکل» پایینتر از هنجار جامعه است.
گفتنی است که توزیع درصد کسب دلبستگی دختران فراری با جامعه بهنجار تفاوت معنیداری دارد. همچنین سبک دلبستگی دختران فراری با سبک دلبستگی مادرانشان همبستگی مثبت و معنیداری دارد و با سبک دلبستگی پدران معنیدار نیست.
نتایج این تحقیق همچنین حاکی است که کاربرد «خانواده درمانی» به همراه درمانگری حمایتی، به طور معنیدار منجر به بهبود ساخت خانواده دختران فراری و عملکرد آنها در سازههای نقشهای خانوادگی، ابرازعواطف و حل مشکل شده است.
همچنین مسائلی مانند عدم تفاهم و ناسازگاری بین والدین، پرجمعیت بودن اعضای خانواده، پایین بودن سطح تحصیلات والدین، ارتباطات سرد و خصمانه توأم با ترس شدید بین اعضای خانواده، وجود تنبیه و فقدان تشویق در طول دوران تحول، وابستگی به مواد مخدر و سابقه حبس در بین اعضای خانواده دختران فراری از جمله مشکلات دوران تحول آنهاست.
دختران فراری از تصویر خود در آینده میترسند
ایسنا: نتایج تحقیقات نشان میدهد که بین ابعاد «ادراک خود» دختران فراری وعادی تفاوت معناداری وجود دارد به گونهای که دختران فراری در بعد «خود عینی» در مقایسه با دختران عادی خود را بیشتر در قالب طرحواره فیزیکی توصیف می کنند؛ از سوی دیگر در بعد «خود ذهنی» دختران فراری از تصویر خود در آینده و تمایز خود مشکل دارند.
سعیده عباسی شمیرانی درباره «ادراک خود در تعاملات خانوادگی و اجتماعی دختران عادی و فراری» تصریح میکند که دختران فراری همچنین احساس میکنند کنترل و اختیاری بر موقعیت خود ندارند و در مجموع در دستیابی به هویت شخصی دچار اختلال هستند.
وی با استناد به تحقیقات انجام شدهاش دریافته است بین سطح تحولی ادراک از خود این دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد به نحوی که دختران عادی در زمینه خود عینی و خود ذهنی در مقایسه با دختران فراری در سطح تحولی بالاتری قرار دارند.
عباسی همچنین عنوان میکند: مقایسه تعاملات خانوادگی بین دو گروه نشان داد که «کنترل» در خانواده دختران فراری بیشتر از کنترل در خانوادههای دختران عادی است، در حالی که پذیرش محبت در خانواده دختران فراری بسیار کمتر از خانوادههای دختران عادی است.
این محقق نتیجهگیری میکند که مقایسه تعاملات اجتماعی حاکی از وجود تفاوت معناداری بین دو گروه است.
همچنین بررسیهای کیفی وی از این موضوع نیز نشان داده است که دو گروه در محتوای ادراک خود تفاوتهای قابل توجهی دارند که در این میان محتوای «خود عینی» دختران فراری شدیدا آسیب دیده است.
منبع:روزنامه همبستگی